علی اکبر لبافی، ۱۵ آبان ۱۳۹۲
پیش کش به حاج حسینقلی پلویی که این کشف را مدیون اویم.
از حدود ۱۵ سال قبل با مطالعه اوستا و کتابهایی که به معرفی دین و آیین زردشتی اختصاص داشت با نام گیاه یا درختچهای به نام «هوم» آشنا شدم. حضور نام این گیاه در بخشهای مختلف اوستا و همچنین حضور آن در آیینهای این کیش ایرانی و تاکید بر رویش آن در کوه البرز و سایر نقاط ایران و از جمله مناطقی مانند ری و دماوند که روزگارانی از مراکز مهم زردشتیان بوده است، مرا به این فکر انداخت که این گیاه حتما در برگجهان هم میروید. این گیاه چیست و نامش در برگجهان چه میتواند باشد؟ من در این گزارش مستندگونه نسبت به شرح واقعه ۱۵ ساله از ابتدا تا انتها به ترتیب وقایع رخداده اقدام کردهام تا خوانندگان محترم نیز با این روند آشنا شوند. بنابراین ممکن است متن زیر پیوستگی و هماهنگی مناسب و مورد انتظار مقالات علمی را نداشته باشد و به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه پریده باشد.
مطالب عمده در باره هوم با عنوان «هوم یشت» در بخش یَسنه (۱) –بخش دوم اوستا- آمده است. این یشت (۲) در بزرگداشت و ستایش گیاه همیشه سرسبزِ هوم که در اوستا با نام هَـئـومَـه آمده، سروده شده است. به عنوان چند نمونه مطالبی از هوم یشت، هاتهای ۹ و ۱۰ یسنه را براساس اوستای جلیل دوستخواه به شرح زیر میخوانیم:
– درود به هوم! هوم نیک، هومِ خوب آفریده شده، هومِ راست آفریده، نیکِ درمان بخش، برزمند، خوب کنش و پیروز. زرین نرم شاخه که نوشابهاش، روان را بهترین و شادیبخشترین آشامیدنی است.
– ای زرین! سرخوشی ترا فروخوانم. دلیری، درمان، افزایش، بالندگی، نیرومندی تن و هر گونه فرزانگی را فروخوانم.
– ای هوم دوردارنده مرگ… بهترین زندگی، بهشت آسایش بخش، تندرستی، زندگی دیرپای را به من ارزانی دار… و چنان کن که کامروا، دلیر، شکست دهنده دروج، و پیروز در جنگ باشم.
– هوم دلیرانی را که در پیکار اسب میتازند زور و نیرو میبخشد. زنان زاینده را پسران نامور و فرزندان اشون میدهد.
– هوم دوشیزگانی را که دیرزمانی شوی ناکرده مانده باشند، شوهری پیمانشناس میبخشد.
– ای هوم هر آن کس که بدین خانه، بدین روستا، بدین شهر و بدین کشور آسیب رساند، نیروی پاهای او برگیر و دو گوش او را کر و منش او را پریشان کن.
– ای هومِ دور کننده مرگ، چنان کن که نخستین بار ما از دزد و راهزن و گرگ بوی بریم.
– ای هوم! میستایم ابرها و باران را که پیکر ترا بر چکاد کوهها میرویانند. میستایم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی.
– ای هوم پاک! میستایم فراخ بارآور بخشنده در برگیرنده ترا. میستایم سرزمینی را که تو همچون سـرورِ گیاهان خوشبو و گیاه خوب مزدا میرویی. ای هوم! بر فراز کوه بروی و در همه جا ببال. بیگمان تویی سرچشمه راستی.
– همه هومها را میستایم، چه آنها را که بر فراز کوهها میرویند، چه آنها را که در ژرفای درهها و کرانه رودها. همچنین آن هومها که در تنگنا و در بند (گنجه) زنانند.

و در کتابها و مقالات زردشتی یا مرتبط با آن میخوانیم:
«هوم درختچهایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سرور و رد گیاهان شناخته میشده و از افشره آن نوشیدنیای فراهم میساختند. این گیاه در تمامی چهار فصل سال و حتی در میان برف و یخبندان، سبزی و طراوت خود را حفظ میکند. ساقههای درختچه هوم تنها به هنگامی خشک میشوند که سن آنها به پایان رسیده باشند. در این صورت، ساقهها به رنگ زرد درخشانی در میآیند که در اوستا هوم زرین نامیده شدهاند. رنگ زرین ساقهها تنها هنگامی ایجاد میشود که ساقهها بدون چیده شدن، خشک شده باشند. ساقههای هوم حتی پس از چیده شدن، رنگ سبز خود را از دست نمیدهند.» (۳)
هوم بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب میآید. در واقع بخشهای عمده مطالبی که در اوستا درخصوص هوم آمده گفتگوی ایزد هوم با زرتشت است. ایزد هوم دارای اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک، فرمانبرداری و پیوستگی با اشه است. در شاهنامه نیز به هوم اشاره شده است، اما:
در شاهنامه هوم مردی پرهیزگار و دادخواه است که در کوهستان زندگی میکند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری میرساند؛ این نام نیز بیگمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات مصداقی شده است. به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» هر دو از هاون و دسته هاونی که هوم را در آن میکوبیدهاند و بعدها به شکل آیینی در نیایشها در آمده بوده است، اقتباس شده است (۴).
بعضی اسناد نشان میدهند در زمانها و مناطقی مقام هوم از حد یک گیاه، مرد پرهیزگار و ایزد فراتر رفته و مورد پرستش مردم بوده است. پرستش هوم و مراسم نوشیدن نوشابه سکرآور هوم مربوط به آیینهای قبل از ظهور زرتشت بوده و همین موضوع سبب مخالفت زرتشت با این موضوعها بوده است:
به نظر میآید که منظور از «سکاهای هوم نوش» (در فارسی باستان: «سَـکَـه هَـئـومَـهوَرگَه») که در سنگنبشتههای هخامنشی برای نامیدن یکی از سرزمینهای تابع شاهنشاهی هخامنشی بکار رفته است، سکاهایی هوم پرست بوده باشند که هوم را خدای بزرگ میدانستهاند (۵).
مراسم قربانی کردن گاو و نوشیدن هوم همراه با جشنهای پرخرج و باشکوهی بود، این مراسم بدون آنکه به طبقات ثروتمند لطمهای بزند، طبقات کشاورز و چوپان را ضعیف و فقیر میکرد و ظاهراً به همین سبب در نزد زرتشت با نظر قبول نگریسته نمیشد. اما پس از مرگ زرتشت بار دیگر هوم که موضوع نفرت شدید زرتشت بود به دین او راه یافت و پاکی و تقدس خود را بازیافت. در سراسر اوستا بجز گاتها (۶)، این گیاه و فشردن آن و ایزد نگهبان آن ستوده شدهاست. البته چنین نبوده است که پیروان او خواست و آرزوی زرتشت را به فراموشی سپرده و به او بیوفا شدهباشند. هنگامیکه هوم یشت سروده شد، مردم سرودهای زرتشت در گاتها را درمییافتند و میدانستند که آن سرودها چه در بردارد. این نیندیشیدنیاست که مردم پروا کرده و آگاهانه به دگرگونی آئینی دست زدهباشند که به یقین میدانستند که آن دگرگونیها با خواست زرتشت که به روشنترین سخنان بازگو شدهاست، ناسازگاری دارد. پس جز این چیزی نمیماند که زرتشت خود آئین هئومه را با بینشهای دینی خود سازگار کردهاست، زیرا این نکته را باید در نظر داشت که آئین کهن هئومه در دین زرتشتی تا ژرفترین زمینهاش دگرگون شدهاست (۷).
هوم و شیره یا افشره آن، خاصیتهایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکینبخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان دادهاند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر میشود. هوم در زمان هخامنشیان مورد استفاده شاهان هخامنشی در مراسم مذهبی مانند مهرگان بود که به آن شراب مقدس باشکوه (هوم باشکوه) میگفتند (۸).
در بعضی مقالات ریشه نام هما- پرنده معروف به مرغ سعادت- را نیز هوم دانستهاند (۹). و بعضی احتمال دادهاند نوش دارو (نوش یا انوشه به معنای بیمرگ یا جاوید و دارو به معنی فرآوردههایی که از دار به معنی درخت یا گیاه استخراج میشود) همان هئومه است که به عنوان یک نوشابهٔ غیر الکلی نیروزا در مراسم آیینی مذاهب قبل از اسلام در ایران مصرف میشد (۱۰).
اکنون خوانندگان محترم دلیل جلب نظر و انگیزه مرا در شناسایی و یافتن این گیاه متوجه شدهاند. در آن سالها کوشش من در به دست آوردن نشانههایی مانند یک عکس از این گیاه که بتوان با آن موضوع را در برگجهان ردیابی کرد بینتیجه ماند. تذکر و تاکید نوشتهها بر این موضوع که در مورد ماهیت این گیاه بین کارشناسان مختلف اتفاق نظر وجود ندارد و به طور قطع نمیتوان گفت این گیاه اساطیری چیست، انگیزه مرا در کشف گیاه البته کم کرد، اما از ذهنم محو نکرد.
براساس نشانیهایی مبنی بر سوزنی بودن برگ درخت و همیشه سبز بودن و نیز گاهی زرد و زرین بودن و درختچه بودن آن مرا به این فرض نزدیک کرد که ممکن است هوم نوعی درخت گز باشد که در رودخانه برگجهان هم انواع آن میروید.

چند ماه بعد (۳ مهر ۹۲) که برای خرید کتابی به انتشارات فَروَهَر مراجعه کردم، کتابی با نام «گیاه هوم» (۲۰) نظرم را جلب کرد. از فروشنده پرسیدم عکسی از گیاه هم در کتاب هست؟ گفت انتهای آن هست. وقتی کتاب را گرفتم و به صفحات پایانی آن نگاه کردم چیزی دیدم که سبب شوق و شعف بسیارم شد. تا حدی که کتاب را پس دادم و بدون آنکه به فکرم برسد آن را باید بخرم، از مغازه بیرون آمدم. احساس ارشمیدس را داشتم آن هنگام که لخت از حمام به کوچه آمد و فریاد زد یافتم، یافتم!!! چرا که عکس گیاه هوم که در آن کتاب به صورت رنگی درج شده بود، گویی از همان گیاه مسیر «اندار» گرفته شده است. درست همانگونه که من دیده بودم. و اینجا بود که دانستم گیاه مسیر اندار همان هوم، گمشده سالیان من است.
اگرچه عمده معمای چندین ساله ذهنم را حل شده دیدم، اما هنوز بخشی از آن مانده بود: نام این گیاه در گویش برگجهانی چیست؟ آیا رابطهای بین شومَه و هوم وجود دارد؟ احتمالا این رابطه هست. چون ما در تاریخ وضعیتهای کم و بیش مشابه آن را هم داشتهایم. این یکی از شگردهای ایرانیان زردشتی برای حفظ مقدسات خود در مقابل هجوم نوکیشان مسلمان بود. از تبدیل معابد و آتشکدههای خود به معابد، گورستان یا امامزاده مسلمانان و شیعیان گرفته (۲۱) تا تبدیل آداب و رسوم خود به رنگ مذهب جدید و از جمله حفظ گیاه مقدس هوم تحت عنوان درختی که شوم است و نباید شاخهاش را شکست حتی با خاموش شدن تنوری که قرار است نان خانه در آن پخته شود!
کشف رابطه میان هوم و سومَه (یا نظریه شومَه) مرا بر آن داشت که در اوج کارهای پاییزی روستا، دوربین به دست همراه برادرم (در تاریخ ۱۹ مهر ۹۲) راهی چالیمبیری شوم. آنجا که نشانیِ درختی با این نام را در دست داشتم. وقتی به نشانی مورد نظر رسیدیم پاسخ یکی دیگر از پرسشهایم یافت شد. درخت «سومَه» یا «شومَه» در گویش برگجهان همان درخت اسطورهای «هوم» است. زیرا این درخت همان بود که در راه اندار پیدا کرده بودم و عکس آن را نیز در کتاب «گیاه هوم» دیده بودم.

حال کدامیک از این نامها نام واقعی درخت هوم در گویش برگجهانی است و آیا نظریه شومَه درست است؟ در هفته گذشته (هفته چهارم مهرماه ۹۲) که تصمیم گرفتم کتاب «گیاه هوم» را بخرم، یادم افتاد جستجویی در اینترنت کنم. برخلاف سالهای گذشته این بار مطالب بسیار زیاد و ارزندهای در اینترنت درباره گیاه هوم یافتم. اما این تمام ماجرا نبود. با جستجوی مختصری در اینترنت متوجه شدم نظریه شومَه نادرست است و نام این درخت همانطور که حاج حسینقلی گفت سومَه است. به نظر میرسد منع بومیان روستا از شکستن و کندن درخت نه به سبب شوم بودن آن است، بلکه به سبب تقدس درخت یا احترامی بوده است که برای حفظ آن قایل بودهاند (قابل ذکر است که این گیاه خودرو و وحشی است. یعنی تلاشهای صورت گرفته برای کاشت و پرورش آن در باغها و مزارع توسط افراد علاقمند بینتیجه مانده است و درختان کاشته شده به این شیوه خشک شدهاند). نطیر این احترام و اعتقاد را در گونه دیگری از درختان همیشه سبز در روستای برگجهان که نوعی سرو است و در گویش محلی «سول» گفته میشود، نیز میتوان یافت. بومیان در باره این درخت هم معتقدند نباید آن را کند یا شاخهاش را شکست و حتی با بستن نخ و یا گره زدن بریدههای پارچه و نظایر آنها به شاخه این درخت، همزمان آرزوهای خود را در ذهن مرور کرده و باور داشتند با این کار آن آرزوها برآورده میشوند.
باری، این نام(سومَه) اصیلترین و قدیمیترین نام این گیاه در تمام سرزمینهایی است که تاکنون شناسایی شده است. نظر شما را به این مطالب جلب میکنم:
«هوم که در اوستا «هَـئـومَـه» و در سانسکریت «سَئومَه /سومَـه/ سوم» خوانده میشود، سپندترین و گرامیترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان بوده است. از این گیاه در بسیاری از متون ایرانی و هندو به فرخندگی و با گرامیداشت فراوان یاد کرده شده و آنرا سرور، رد و شهریار همه گیاهان و رستنیها میشناختهاند. با اینکه این گیاه کارکردهای آیینی و مقدس خود را تا اندازه زیادی از دست داده است، اما همچنان باورهای بسیاری در باره آن در میان مردمان نواحی گوناگون زنده مانده است.
وداهای هندوان نیز بخشهای فراوانی در پیوند با هوم دارد و در بسیاری از سرودهای «ریگ ودا»، گیاه «سومَه» همراه با دلانگیزترین واژهها گرامی داشته شده و ستوده شده است. سومه، نوشیدنی دوستداشتنی ایندرا (خدای بزرگ هندوان) بوده و به او چابکی و توانایی میبخشیده است (ماندالای ۴، سرود ۲۶).
هوم را در ناحیههای مختلف با نامهای گوناگونی میشناسند: «ریش بز» و «اُرمَک» معروفترین این نامها است و در بسیاری مناطق کاربرد دارد. در دشت جوین خراسان و روستای آزادور «کُشْک» نامیده میشود. اما در بدخشان و شمال افغانستان، نامهای «اَلْتَه» و «مادِرَخ» (به معنای «مادر درخت») و در هرات و نواحی غربی افغانستان، شکل اصلی آن یعنی «هوم» متداول است. مردمان ناحیه پَنجکَت/ پنجکنت در تاجیکستان آنرا «خوم»، مردمان یغناب و سرچشمههای رود زرافشان «شَرَپَّه» یا «وَغنیچ» و در پاکستان آنرا «ماهو» خطاب میکنند. آقای مجید مجیدی- اهل روستای غیلان در جنوب ازبکستان- میگوید که در نواحی شهرسبز و کتاب از ولایت قشقهدریا، نام اصلی «هوم» رواج دارد. در لرستان نیز- تا آنجا که شنیدهام- این گیاه را با نام «همیشه سُز» (به معنای همیشه سبز) میشناسند. به گفته خانم زهره صیادی- اهل زابل- نام هوم در سیستان نیز همچنان زنده است و «هوموک» خوانده میشود.» (۲۲).
ملاحظه میشود این گیاه دارای دو نام اصیل و اساطیری است: هومَه (از ریشه اوستایی و پهلوی در ایران) و سومَه (در هند) و با نفوذ تقدس این گیاه و آیینهای مربوط به آن از میترائیسم به زردشتی میتوان گفت نام سومَه قدمت بیشتری نسبت به هومَه دارد. بنابر این نه تنها استفاده نام اصیل این گیاه در برگجهان موجب تعجب است، از آن عجیبتر، استفاده از نامی است که مربوط به تمدن قبل از زردشت و آیین مربوط به هندوان و ریشه هندی آن است که میتواند در نوع خود موضوع مناسبی برای تحقیق بیشتر باشد.

با تمام چنین ویژگیها و شهرت و محبوبیتی که هوم در دوران باستان داشت، این گیاه تا چندی پیش بسیار گمنام و ناشناس مانده و حتی معمولاً عکس و توصیفی از آن در آثار ایرانپژوهی که از هوم سخن میگویند، دیده نمیشد. شوربختانه نامی از این گیاه باستانی ایران زمین در کتابهای علمی گیاهان و درختان بومی ایران نیز درج نشده است (۲۳). از این رو در اینجا به معرفی بیشتر این گیاه و باورهای مردمی در بارهٔ آن میپردازیم:
«هوم، درختچهای به بلندای تقریبی بیست تا صد سانتیمتر است که از ساقههای باریک و بندبند که از ساقههای اصلیتر منشعب شدهاند، تشکیل شده است. نام علمی هوم Ephedra major Host است. هوم از خانواده افدرا است و افدرین و مشتقات آن به فراوانی در ترکیبهای شیمیایی آن و به ویژه در عصارهای که در میله مرکزی ساقهها وجود دارد، دیده میشود. این عصاره در فصل بهار بیرنگ و شفاف است اما به مرور به زردی میگراید و در فصل زمستان و یا پس از خشک شدن به رنگ قهوهای تیره میگراید. مهمترین بخش گیاه که کارکرد دارویی- آیینی داشته و اکنون مصرف دارویی دارد، همین عصاره است. مردمان باستان با کوبیدن ساقههای هوم در هاون، افشره آنرا میگرفته و بصورت یک نوشیدنی خالص و یا همراه با شیر و افزودنیهای دیگر مینوشیدهاند. این عمل، کمکم شکلی آیینی به خود میگیرد و بعدها حتی بدون اینکه هومی در میان باشد، صرف کوبیدن هاون، عملی آیینی و دعوت مردمان به مراسم نیایش بشمار میرفته است.
هوم در فصل بهار گلهای ریز زرد رنگی میدهد که بوی خاص و گیرا و گیجکنندهای دارد. این درختچه در اواخر تابستان و اوایل پاییز میوه میدهد. میوهها، گویهای کوچک سرخ رنگ و چند وجهی هستند که حدود نیم سانتیمتر قطر دارند. نگارنده تاکنون به جنبه آیینی این میوهها در متون کهن برخورد نکرده، اما دیده شده است که مردمان برخی نواحی از میوههای هوم مربا درست میکنند و یا آنرا به همان شکل تازه میخورند.
این درختچهٔ گرامی ایرانیان در نواحی گوناگون کوهستانی میروید. نگارنده آنها را از جمله در کوهستانهای تنگواشی فیروزکوه، کوهستانهای پردغان فراهان، در دامنه قله آتشفشانی تخترستم شهریار، کوهستانهای دشت جوین خراسان و کوههای دربند در شمال تهران دیده است. از آنجا که گیاهان دیگری شبیه به هوم وجود دارند، برای اطمینان از تشخیص درست آن، لازم است به میله مرکزی حامل شیره زرد یا قهوهای رنگ در درون ساقههای گیاه که طعمی گس دارند، توجه کرد.
بجز خاصیتهای پزشکی و دارویی هوم، به گمان نگارنده چند ویژگی دیگر جالب آن موجب اهمیت و جایگاه خاص این گیاه در فرهنگ و باورهای ایرانی باستان شده است: هوم همواره در کوهستانها و به ویژه در صخرههای سنگی و بر فراز آنهامیروید و میدانیم که کوه خود واسطه میان جهان خاکی و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و خدایان است. به ویژه که برگها و ساقههای هوم همواره رو به بالا و سر به آسمان کشیده هستند. هوم همواره بطور وحشی و خودرو میروید و هرگز نمیتوان آنرا اهلی کرد و یا به جای دیگری منتقل کرد. در صورت جابجایی، بلافاصله میپژمرد و از این رو همواره آزاد و متکی به خود است. هوم همیشه سبز است و حتی در دل برف سرسبز باقی میماند. هوم بهرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعلههای آتش میسوزد و موجب برانگیختگی و برافروختگی شعلههای آتش میشود. گذاردن هوم زرین و یا حتی هوم تازه و پرآب و سبز بر روی آتش، چونان است که انگاری بنزین یا الکل بر آتش افشانده شده باشد. در بارهٔ افشاندن یک نوشیدنی خاص بر آتش در تداول ایرانیان باستان، اشارههایی در متون تاریخی در دست است.
هوم هنوز هم در باورهای مردم (مناطقی از کشور) جایگاهی بلند دارد. سالخوردگان روستای آزادور خراسان باور دارند افشره هوم موجب افزایش توان فرزندآوری در زنان نازا میشود. آنان عصاره هوم را به این منظور به کمر و شکم زنان نازا میمالیدند. آنان دلیل درسخوانی و باهوش بودن فرزندان روستاهای مجاور را نوشیدن شیر گوسفندانی میدانستند که هوم بیشتری خوردهاند. آنان مشکهای خود را در عصاره هوم میخواباندند و باور داشتند که این کار موجب برکت بیشتر مشک میشود. این مشکها بر اثر هوم به رنگ قهوهای زیبایی در آمده بودند. رنگ پایداری که تا سالیان سال و بهرغم تماس دائمی با آب و مایعات، دوام خود را از دست نمیداد.» (۲۴).
گونهٔ دیگری از این گیاه بهنام «خیموم» در کوههای چکچکِ پیرسبز شهرستانِ یزد و دهستان «دهبکری» از توابع شهرستان بم وجود دارد که بینهایت برای مردم آن نواحی، سپندینه و گرامی است که آن را در خانه نگهداری کرده و از پودر آن برای ازبینبردن دنداندرد استفاده میکنند و یا بههمراه اسپند در آتش میسوزانند. ویژگی علمی و تجربی این گیاه در علوم و کتابهای نوتر بهشرح زیر است: درمان آسم، تنگکردن مجاری رگها و باز کردن آنها، تسکیندهنده سرفه، محرک انقباضات رحمی، که این، با مورد یادشده در کتابهای باستان همسانی دارد و شاید یکی از دلایلی که این گیاه «دور دارندهٔ مرگ» نامیده شده، این بوده که پیشازاین بیشتر زنان باردار بهعلت نبودن ابزار پزشکی در هنگام زایمان، با خوراندن اندکی از شراب این گیاه بهحالت بیهوشی و مستی رفته و بدون درد زایمان میکردهاند. قرص، شیاف، قطره و استنشاقی گونههای دارویی این گیاهاند (۲۵).

به نظر میرسد امروزه با تحقیقات بیشتری که درباره گیاه هوم انجام شده است و از آن مهمتر امکانی که اینترنت در تبادل تحقیقات و اطلاعات به وجود آورده است، تردیدها درباره شناسایی این گیاه برطرف شده باشد و محققان در همانی گیاه معرفی شده در بالا با گیاه اسطورهای هوم به درجه اطمینان کامل رسیده باشند. اما تردیدهایی در گذشته درباره این گیاه وجود داشته است که اثرات آن در اسناد موجود همچنان باقی است. به نمونههای زیر توجه بفرمایید:
در پاره هفتم کتاب دینکرد آمدهاست که دو مرغ شاخه هوم را – که امشاسپندان، فروهر زرتشت را در آن جا داده بودند – از کوه اسنوند برداشتند و آن را بر آشیانه خود نهادند. آن شاخه بر بالای درخت با آن پیوند خورد وهمیشه سبز بود. بنابراین شاید بتوان هوم اولیه را در گیاهان همیشه سبزی که بر روی درختان بلند میروییدند (دارواش) جست. اما به نظر میرسد در طول تاریخ و با مهاجرت هندوایرانیان از زیستگاه سرد نخستین به سرزمینهای گرم، گیاهان مختلفی به عنوان هوم استفاده شدند، چنانکه تعداد نامزدان شمرده شده هوم به بیش از ۳۰ میرسد. یکی از این نامزدان چنانکه در منابع دارویی کهن چین ثبت شده، در آغاز سده دوم پیش از میلاد با نام شاهدانه ایرانی یا hu-ma از مرزهای شرقی ایران (فرغانه) وارد قلمرو چین شد و به دلیل آنکه از فراوردههای آن به عنوان غذا و دارو و کود و سوخت (روغن) و الیاف استفاده میشد خیلی زود گسترش یافت و رفاه و ثروت را برای مردمان غرب چین در پی داشت. این دانه کنجد (Sesame) بود. گیاهی که امروزه در آئین هوم به کار میرود، بدل و جانشین آن است (۲۶).
یکی از گیاهان استورهای ایران که در بیشتر نوشتههای دینی و تاریخی باستان از آن نام بردهشده و همواره در هالهای از تاریکی بوده، گیاه هوم است که در «آیین ودایی» به آن «سوم» گویند و بهدرستی روشن نیست مراد از این گیاه کدامیک از گیاهان روزگار کنونی است…. پسازآن بهعلت همین مستی بیش از اندازه [ی گیاه هوم اصلی] مورد نکوهش اشو زرتشت قرار گرفته و گیاه دیگری که دارای سرشت هوم بوده جایگزین آن شد (۲۷).
امروزه اینکه گیاه اصلی هوم یا سومه چه بوده است، سخت مورد مناقشه است اما بایستی این گیاه نزد ایرانیان و هندیان باستان، یکی بوده باشد. در هند، برهمنان میگویند که بذر سومۀ کهن از میان رفته و گیاهی دیگر را برای اجرای مراسم دینی جایگزین آن کردهاند. زردشتیان نیز صدها سال است که یکی از گونههای گیاه «افدرا» را به جای هوم مصرف میکنند که گیاهی است سخت و پر الیاف که در کوهستانهای آسیای میانه و ایران میروید و برای گرفتن شیرۀ آن بایستی فشرده شود و نوشیدن آن برانگیزانندۀ خیال است و به طور کلی ویژگیهای آن با توصیفاتی که از هوم در اوستا آمده همخوانی دارد (۲۸).
هم در هند و هم در ایران، در پارهای موارد، هویت دقیق سومه/هومه فراموش شده، و به همین خاطر برای آن جایگزینهایی انتخاب گردیده است. کنار گذاردن این آنتوژنِ الهی و جایگزینی آن با موارد دیگر را بدین سبب میدانند که اصل اولیهٔ آن دیگر در دسترس نبوده یا زمانی که هندوایرانیان نخستین موطن اصلیشان را رها ساختند و مهاجرت کردند، یافتن آن دیگر دشوار بوده است. طی دو سدهٔ گذشته، دانشمندان کوشیدهاند این گیاه مرموز، را که در شالودهٔ آیینهای عبادی هندوایرانیان باستان وجود داشت، شناسایی کنند. در سال۱۷۹۴ م، سِر ویلیام جونز اظهار داشت که هومه ‹‹گونهای سُداب کوهی›› است. شاهدانه و بنگ دانه گزینههای دیگری برای جایگزینی سومه در سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم بودند. اگر تأثیرات دارویی این گیاهان را به تنهایی در نظر بگیریم، اصلاً شباهتی به توصیفهای متون ودایی و ایرانی از تأثیرات سومه/ هومه ندارند. در سال۱۹۶۰ م گوردون واسُن گزینهٔ جدیدی را پیشنهاد کرد که تأثیرات آن همخوانی زیادی با توصیفات مذکور در وداها داشت. واسن با نوشتنِ سومه قارچ آسمانی جاودانگی (۱۹۶۸)، استدلال کرد که گیاه نشاط آوری که در ریگ ودا سومه نامیده شده، بایستی با آمانیتا موسکاریا قارچِ روانگردانِ دارای کلاهک سرخ یکی دانسته شود. این قارچ که محتوی نوعی داروی توهم زای قوی به نام موسکیمول است، میتواند موجب سرخوشی، حالت خلسه/ توهم دیداری و شنیداری، و همچنین احساس افزونی نیرو گردد. یکی دانستن سومه با قارچ آمانیتا موسکاریا از سوی واسن، مقبولیت همگانی نیافته است…. (از جمله همکار مؤلفِ واسن، وِندی دانیگر اُفلاهِرتی متخصص سنسکریت) آن را قبول نکردهاند. شخص اخیر سالها بعد چنین اظهار داشت: ‹‹در هر حال، این مسئله واقعاً اهمیتی ندارد که سومه چه چیزی بوده، چون این گیاه در تاریخی بسیار قدیم از بین رفته است. آنچه واقعاً بسیار مهم است نقشی است که اندیشهٔ سومه در ادبیات ودایی ایفا نموده است. در واقع… ممکن است گیاه سومهٔ اصلی هرگز وجود نداشته، و تمامی جانشینهای سومه در واقع برای گیاهی اسطورهای بودهاند که هرگز، جز در ذهن موبدان، وجود نداشته است (۲۹).
اینها نمونههایی از تردیدهایی است که در سالیان قبل در مورد اصالت گیاه هوم بیان شدهاند. اما همانگونه که در بالا بیان شد، امروزه این تردیدها کمتر شدهاند. تنوع مکانها و مردمانی که گیاه معرفی شده در این مقاله را ارج مینهند و یا حتی با نام باستانی هوم میشناسند به کاهش این تردیدها کمک کرده است. اما آنچه میتواند احتمال اصالت این گیاه را به عنوان گیاه هومَه/سومَه اساطیری به اطمینان کامل تبدیل کند نامیدن آن به نام اصیل سومَه در برگجهان است، جایی فرسنگها دور از هند و سرزمین آیین ودایی. کشفی که تاکنون نظیرش در ایران گزارش نشده است.
ای هوم!
ستایش بر ابرها و باران، رویاننده اندام تو بر ستیغ کوهها.
ستایش بر ستیغ کوهی که تو بر آن میرویی.
ستایش بر زمینِ بهرهور و پهناور، آن بخشندهٔ در بر گیرندهٔ تو.
ستایش بر سرزمینی که تو در آن رویانی،
ای هوم!
رویان بـاش بـر فـراز کـوههـا، بالنده باش در همه جا.
شرح یادداشتها:
(۱) یسنا: نیایشهایی در ستایش پروردگار و آفریدههای نیک اوست، یسنا از مهمترین بخش اوستا و دارای ۷۲ هات (بخش) است که ۱۷ هات از آنها را پیام اشو زرتشت تشکیل داده است.
(۲) یشتها: سرودها و گفتههای بسیار کهن و حماسههایی در ستایش ایزدان است که مهمترین آنها اورمزد یشت ـ ورهرام یشت ـ اردیبهشت یشت ـ مهر یشت ـ هوم یشت و سروش یشت است.
(۳) هوم-هَئومَه: گیاه سپند ایرانیان، رضا مرادی غیاث آبادی.
(۴) سایت تاریخ خاموش، هوم یشت سرودهای سپندترین گیاه ایرانی، رضا مرادی غیاث آبادی.
(۵) هوم- هَئومَه: گیاه سپند ایرانیان، رضا مرادی غیاث آبادی.
(۶) گاتها: بخش نخست اوستا که سرودههای اصیل منسوب به خود اشو زرتشت است.
(۷) ویکی پدیا، دانشنامه آزاد.
(۸) همان.
(۹) سعید فکری، ماهنامه ایرانا.
(۱۰) سایت دانش پزشکی، پزشکی و اجتماعی، ۱۳/۲/۸۷٫
(۱۱) اندار: نام آبادی واقع در شمال روستای برگجهان.
(۱۲) مرحوم حاج سیف الله پلویی فرزند قاسم از بومیان روستای برگجهان.
(۱۳) سول: نام درخت سرو به گویش برگجهانی.
(۱۴) بعد از مراجعه به منابعی که در ادامه متن بالا میآید، متوجه شدم که من در تحقیقات ۱۵ سال قبل هم با نام سومَه آشنا شده بودم. حتی یادم افتاد واژه مشابه آن یعنی سومَگ هم در گویش برگجهانی نظرم را در این مورد به خود جلب کرده بود. به ویژه آنکه در بعضی منابع احتمال داده شده بود سومه در اصل نوعی قارچ بوده است. اما در زمان مصاحبه با حاج حسینقلی پلویی و مدتها بعد از آن کماکان این موضوعات از یادم رفته بود تا اینکه مجدد به منابعی که در مورد هومه و سومه بودند مراجعه کردم.
(۱۵) گُلَه: درخت گل سرخ سگگ، درختچهای مشابه ولی بزرگتر از گل محمدی که به صورت خودرو در کوهها روییده و روستاییان برگجهان قبل از توسعه درختان در برگجهان از آن به عنوان سوخت اجاق و تنور استفاده میکردند.
(۱۶) یوردزا: مرتعی در اندار و نزدیک کوه گرگه نو.
(۱۷) حمامی: فرد مسئول راه اندازی، بهره برداری و نگهداری حمام در روستا.
(۱۸) پشت چالیمبیری: کوه واقع در بالادست باغهای معروف به چالیمبیری، حد فاصل رودخانههای کوشکستان و میانرود در شمال شرق روستای برگجهان.
(۱۹) چالیمبیری: باغهای واقع در شمال شرق روستا، شرق رودخانه و اراضی شوراب.
(۲۰) گیاه هوم یادگاری از فرهنگ ایران زمین از دورترین زمان تا به امروز، کوروش قاسمیان و اردشیر بهمردی، انتشارات فروهر، ۱۳۹۱.
(۲۱) به عنوان نمونه اعتقاد برخی بر این است که مزارشریف مدفن اشو زرتشت است.
(۲۲) هوم- هَئومَه: گیاه سپند ایرانیان، رضا مرادی غیاث آبادی.
(۲۳) هوم، گیاهی دارویی و استورهای، داریوش فرضیپور، http://binagostar110.mihanblog.com.
(۲۴) هوم- هَئومَه: گیاه سپند ایرانیان، رضا مرادی غیاث آبادی.
(۲۵) هوم، گیاهی دارویی و استورهای، داریوش فرضیپور، http://binagostar110.mihanblog.com.
(۲۶) ویکی پدیا، دانشنامه آزاد.
(۲۷) سایت فیزیک ذهن (نگاهی نو به متافیزیک).
(۲۸) هوم، گیاهی دارویی و استورهای، داریوش فرضیپور، http://binagostar110.mihanblog.com.
(۲۹) سومه نزد ارمنیان، نویسنده: روبرت پطروسیان، مترجم: علیرضا سلیمانزاده، فصلنامه فرهنگی پیمان، شماره ۳۰، سال هشتم، زمستان ۱۳۸۳.
توضیحات:
پس از انتشار مقاله بالا که مورد استقبال خوانندگان محترم سایت برگجهان قرار گرفت، اطلاعات بیشتری برای نگارنده ارسال شد که لازم است در جهت تکمیل مقاله به آن اشاره شود:
گستره رویش و پرورش گیاه سومه مطابق نقشه در اختیار خوانندگان محترم قرار می گیرد. در تصویری دیگر مشخصات علمی بیشتری از گیاه نشان داده شده است. اهمیت این گیاه امروزه در جهان بسیار زیاد است به نحوی که بعضی از کشورها با چاپ تمبر پستی آن را ارج نهاده اند. در پایان باید متذکر شد برخلاف نظر یکی از منابع مقاله، امکان پرورش این گیاه امروزه وجود دارد که نمونه ای از آن را در تصویر روبرو ملاحظه می فرمایید.
ضمن تشکر از خانم ارمغان اثباتی برای ارسال لینک مربوط به تمبر پستی، برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید که توسط آقای خسرو چوبینه بهروز یکی از خوانندگان مطلب بالا ارسال شده است:
نمی خوام باعث اعتیادت بشم دوست عزیز ولی هوم باستانی به قارچ مگس اشاره می کنه(انشالله که جنبه داشته باشی….سمی است) …..تاثیراتش هم شبیه ال اس دی است…..خوردنش به آگاهی فراتر از خود منتهی میشه …..ادرار خواری از فرد مصرف کننده هم در بعضی جاها وجود داشته(انحطاط اخلاقی)……لذا معلم و پیر در اینکار بسیار مهم است که سواستفاده ای صورت نگیره…..شما به ورزش زورخانه مراجعه کن و تحت نظر یه مربی ۷ مرحله را بگذرون بعد بیا شاید راز ایرانیها (میترائیسم)را بهت گفتم….
سلام
لطفا یع راه ارتباطی با خودتون بهم بدید در مورد هوم یه صحبت خصوصی داشتم با شما .. ممنون
درود خدا بر شما باد با اجازه اندکی از مطالب چند سال پیش من درسایت فارغان کهن نوشته ام ولی اینجا کامل هست واینجا فارغانات از نژاد هو نوش های کافر نام میبرند میخوانند بقول همایون صنعتی پرکانی ها همونوش
دست مریزاد
سلام عزیز ؛ من بارها مطالب شما در مورد هوم را خواندم وحظ وافر بردم از ایرانی بودنم و به شما افتخار میکنم و آرزوی سلامتی براتون دارم جاوید و جاودان بمانید
دو هائوما وجود دارد ، یکی هائومای زرد و زمینی ، و دیگری هائومای سفید یا گاکرنا است . که در وسط دریای وروو کاشا رشد کرده و توسط ده هزار گیاه شفا دهنده احاطه شده . همان است که مردان را در قیامت زنده کند …
این متن کتابه
سلام واقعا ممنون
میشه شماره تماسی از خودتون و افای که زیتون نام دارن متن زیر ونوشته بهم بدین ممنون میشم در مورد ایین میترایسم بدانم این طور که ایشون اشاره کرده
نمی خوام باعث اعتیادت بشم دوست عزیز ولی هوم باستانی به قارچ مگس اشاره می کنه(انشالله که جنبه داشته باشی….سمی است) …..تاثیراتش هم شبیه ال اس دی است…..خوردنش به آگاهی فراتر از خود منتهی میشه …..ادرار خواری از فرد مصرف کننده هم در بعضی جاها وجود داشته(انحطاط اخلاقی)……لذا معلم و پیر در اینکار بسیار مهم است که سواستفاده ای صورت نگیره…..شما به ورزش زورخانه مراجعه کن و تحت نظر یه مربی ۷ مرحله را بگذرون بعد بیا شاید راز ایرانیها (میترائیسم)را بهت گفتم….
شماره
با عرض سلام و تشکر از مطالب خوب جنابعالی
هوم مربوط به مهرپرستی ( میترائیسم) دوره اول می باشد، یعنی هزاران سال قبل از دین زرتشت به عنوان گیاهی مقدس در مناسک مذهبی استفاده می شده ، هرگاه شخصی در مسلک مهربان در میامد و غسل تعمید میکرد باید قدم در مراحل هفت گانه مهرپرستی می گذاشت و شخص در مرحله اول مهرپرستی ملزم به نوشیدن افشره گیاه هوم بود.
از گیاه هوم در مراسم مهرپرستی نیز استفاده می شده و چون خاصیت توهم زا داشته شخص از حالت عادی خارج می شده ، درون معابد مهرپرستی آتش برافروخته و هوم داخل آن ریخته و اطراف آتش رقص مذهبی می کردند.
وجود گیاه هوم در روستای برگ جان با این همه اسامی باستانی و میترائیسم صد در صد مورد تایید است.
مجتبی روح زنده
درود بر شما، بنده بسیار مایلم از اسم هوم در نام شرکتم استفاده کنم، ولی خوانش درست واژه رو هنوز نشنیدم آیا به صورت hoom خوانده میشه یا چیزی شبیه home? ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
جناب امیر سلام وقت به خیر
نحوه نگارش صحیح haoma است.
روز خوش
درود بر شما، بسیار آموزنده بود. حتی پیروان ایین های اهل حق و یارستانی که ذکر و کارهای آیینی و مراسم شگرف انجام میدهند پبش از ان از این شربت مینوشند البته فرآوری و درست کردن ان را همه کس نمیدانند.
معان زرتشتی شراب به ان می افزودند و در نزد مردم عامی به شراب مقدس معروف بوده نا راز درست کردن را ندانند. زمانی که سیاوش از درون آتیش میگذشته تا پاکی خود را ثابت کنه هوم نوشیده و حتا میگویند که به اسبش نیز هوم خورانده اند
با درود اگه این گیاه را به تولید انبوه رساند آیا خریداری برای آن هست، یا کسانی هستند که آن را فرآوری کنند؟.
بسیار عالی….فقط کاش به آقای غیاث آبادی ارجاع نمیدادید…متاسفانه مطالب تاریخی ایشان چنان پر اشکال هست که به ارزش مطلب شما در اینجا اسیب وارد میکند
بنده جایی را بلدم در کوهستانی که پر هست از این درختان هوم