مجید جاننثاری، خرداد ۹۸
علیمردان، عالم را امیر است…
مثال ۲- رابطه حاج اصغر ربیع با خانعمو
نمونه دیگر در خصوص سازگاری بالای طایفه علیمردانی را میتوان ارتباط نزدیک حاج اصغر ربیع با نوهی پسری میرزا اسماعیلخان کاوه – به نام خانعمو- دانست. میرزا حسنخان کاوه یکی از پسران میرزا اسماعیلخان با لیلاخانم از زنان ملاک مازندران که دارای دو پارچه ده به نامهای “وستکلا” و “آهنگرکلا” بود ازدواج میکند. لازم به توضیح است این دو روستا از چشمان رضاشاه دور نمانده بود و علاقه خود را به تملک آنها نشان داد. لذا وجه این دو روستا را به بانک ملی واریز میکند تا میرزاحسنخان آن را برداشت نماید. اما میرزاحسنخان در برگجهان با هر کس که نشست و برخاست میکرد میگفت که من این دو روستا را از رضاقلدر (به زعم ایشان) خواهم گرفت. یکبار هم که در محضر حاج آعیسی (طوسی) این مطلب را عنوان نمود، حاج عیسی به او گفت میرزاحسنخان، شما از ترس رضاشاه به روستا پناه آوردی، چطور میتوانی دو روستای خود را پس بگیری؟ او در جواب گفت: من منتظرم رضا قلدر فوت کند. پسرش مثل او نبوده بنابراین من دو روستا را از پسرش میگیرم. پس از مرگ رضاشاه میرزاحسنخان از رضاشاه شکایت کرده و دو روستا را به تملک خود درمیآورد.
میرزاحسنخان از همسر دوم خود به نام لیلاخانم صاحب سه پسر و دو دختر شد:
- علیمحمد معروف به سرلشکر کاوه
- تقیخان معروف به خانعمو به علت تشابه اسمی با میرزاتقیخان امیرکبیر عموی خانواده
- مهندس احمدخان کاوه
- اکرم خانم
- معصومه یا پوراندخت(پوری خانم)
حاج اصغر ربیع با پسر دوم میرزاحسنخان کاوه معروف به خانعمو همبازی بود و این سازگاری بالا موجب شده بود که فرزند یک خان با فرزند یک روستایی ارتباط داشته باشند.
حاج اصغر نقل میکند که پس از بازی با خانعمو در کوچه و محلهسر علیمردانی، بعضی اوقات خانعمو به همراه من برای صرف ناهار به منزل ما میآمد و مادرم دُریه (رقیه طوسی فرزند حاج تقی که هنگام گرفتن شناسنامه در زمان رضاشاه نام او به دلیل اشتباه مامور ثبت بجای دریه، رقیه ثبت شد. همچنین نام پدر او بجای نام فامیل نوشته شد. یعنی دریه طوسی در شناسنامه رقیه تقی درج شد) بیشتر اوقات برای ناهار آبگوشت بار میکرد. آن روز هم ما آبگوشت داشتیم و خانعمو پس از خوردن ناهار گفت تا به حال چنین غذای لذیذی نخورده بودم و پس از رفتن از خانهی ما از مادرش لیلاخانم درخواست میکند که فردا آبگوشت تهیه کند. اما هنگام ظهر و شروع خوردن اولین لقمه ناراحت شده و گفت این آبگوشت مثل آبگوشت دریهخانم نشده لذا من آنرا نمیخورم. در حالی که بین موادی که مادر من استفاده کرده بود با موادی که لیلاخانم استفاده کرده بود هیچ تفاوتی وجود نداشت. فقط اختلاف در نوع پخت بود، چون مادرم صبح زود که از خواب بلند میشد اولین کارش این بود که آبگوشت را بار کند و آنرا بر روی آتشی که در اثر سوختن هیزم تبدیل به زغال شده بود بر روی اجاق قرار میداد یا روی زغال در تنور میگذاشت، و این غذا که با حرارت یکسان و ملایم به مدت شش ساعت تهیه میشد، طعم خوبی میگرفت.
مثال ۳- عکس مربوط به دختران شاهون
عکس مربوط به دختران محله شاهون (مربوط به صدسال پیش که در حال کشیدن قلیان هستند)، عکس دختران خانواده اربابی است که با خانواده علیمردانی رفت و آمد داشتند و به عنوان یادگاری گرفته شده است. این عکس سندی است برای اثبات ادعای ما مبنی بر خلقیات سازگاری بالای این طایفه مخصوصا با خانواده اربابی.
مثال ۴- حمایت خانواده اربابی از کاندیدایی حاج ربیع
مش میرزا سه سال در برگجون کدخدا بود و به علت آنکه سواد نداشت علیآقای حاج عزیز میرزای او بود. بعد از کدخدایی مش میرزا علیآقا قصد داشت کدخدا بشود. اما حاج آعیسی مخالف بود. گفت باید کاری کرد. وی با حاج ربیع علیمردانی مذاکره میکند و او را راضی کرده تا کاندیدای کدخدایی شود. همسر حاج ربیع (دریه دختر حاج تقی طوسی) مخالف بود. زیرا در دورههای قبل و هر بار که حاج ربیع کدخدا شده بود آنها بابت مخارج مجبور شده بودند یک قطعه زمین خود را بفروشند چراکه حاج ربیع بابت مخارج از مردم پولی دریافت نمیکرد. اما او به حرف زنش اهمیت نداد و داوطلب شد.
علیمردانیها، شاهانیها و خصوصا اربابیها (همایونی، کاوه، فرهی) و روبارکیها با حاج ربیع بودند. از سرده لبافیها، طوسیها و خانواده حاجآقا از پلوییها هم طرفدار حاج ربیع بودند. باقی پلوییها، پادهیها و روباریها با علیآقا بودند. از میان لبافیها حاج حسن به احترام کلاماناله (بزرگ طایفه پلویی) ابتدا طرفدار علیآقا بود اما مش خیراله با او صحبت کرد و گفت تو با ما باش جواب کلاماناله را من میدهم.
برخلاف اینکه طرفداران حاج ربیع بیشتر بودند ولی علیآقا به علت داشتن سواد و نفوذ خود توانست حکم کدخدایی را برای خود بگیرد. حاج ربیع به این موضوع اعتراض کرد و به کمک یاورخان (یکی از پسران میرزاحبیب و برادر محمد همایون) حکم را ملغی کردند و قرار شد سرشماری شود. در سرشماری طرفداران حاج ربیع برنده و حکم به نام او صادر شد.
به عبارت دیگر سازگاری بالای طایفه علیمردانی حتی باعث میگردد خانواده اربابی به پشتیبانی از حاج ربیع درآمده و پیگیر مطالبات او در دستگاه دولتی آن روز گردند.
مثال ۵- طنز محمدرضا جاننثاری
جناب آقای محمدرضا جاننثاری فرزند جانمحمد (فرزند عرب) و داماد حاج اصغر علیمردانی (فرزند حاج ربیع) میباشند. محمدرضا اگرچه فردی شوخطبع و طناز بوده ولی در هنگام عصبانی شدن رگ (رجبعلی کُردی) اش عود میکند و کسی جرات نزدیک شدن به او را ندارد. طی گپ و گفتی که با ایشان در خصوص روحیه سازگاری بالای طایفه علیمردانی داشتم او به ناگهان و بدون معطلی خندید و گفت: همین که این طایفه مرا تحمل کرده و پذیرفتند خود نشانی از روحیه سازگاری بالای این طایفه است. (این مطلب طنز البته با اجازه ایشان درج شده است).
درونگرایی معتدل
ویژگیهای شخصیتی انسان مانند برونگرایی، درونگرایی، سازگاری و … همیشه در حدفاصل بین دو بُعد شدید قرار دارند. به طور مثال بطور مثال درون گرایی و برونگرایی در حد فاصل بین درونگرایی شدید و برونگرایی شدید قرار گرفته است. یا ویژگی سازگاری بین دو بعد شدید ویژگی سازگاری بالا و ناسازگاری بالا قرار دارد.
بنابراین در دنیای واقعی، بیشتر مردم در حد فاصل بین دو بعد شدید قرار گرفتهاند و درصد کمی هستند که ممکن است در برونگرایی شدید (طایفه پلویی) و یا در درونگرایی شدید (طایفه اثباتی) یا سازگاری بالا (طایفه علیمردانی) قرار گیرند.
طایفه علیمردانی از نظر ویژگی سازگاری در نقطه شدید یا نقطه بالای سازگاری قرار دارند که در قسمت قبلی به آن پرداختیم. اما این طایفه در ویژگی درونگرایی در چه نقطهای قرار گرفته است؟ لازم است مقایسهای بین درونگرایی این طایفه با درونگرایی طایفه اثباتی و درونگرایی طایفه لبافی و همچنین برونگرایی طایفه پلویی به عمل آوریم.
برای مقایسه و طرح این موضوع متوسل میشویم به نموداری که از مباحث اقتصادی گرفته شده و آن را برای درونگرایی و برونگرایی استفاده و ارایه میکنیم. البته سعی بر آن است که بحث را ساده کرده و از به کار بردن اصطلاحات علمی خودداری نماییم.
خوشبختانه و یا متاسفانه باید بگویم که امروزه مردم آن قدر درگیر مسایل اقتصادی هستند که با بعضی از تئوریهای اقتصادی در عمل سر و کار داشته و از آن آگاهی دارند. خاطرم هست قبل از انقلاب درس اقتصاد به ویژه بخش تورم بسیار برای ما مشکل بود و همیشه این قسمت را حفظ میکردیم چون با تورم سروکاری نداشتیم. اما اکنون همه با گوشت و پوست و استخوان خود تورم را حس میکنند. لذا به همین دلیل میخواهم درونگرایی و برونگرایی را از طریق نمودار عرضه و تقاضا مطرح نمایم. با ذکر مثالی به بیان نمودار عرضه و تقاضا میپردازم.
مثال اقتصادی(نمودار تقاضا):
اگر پیاز کیلویی ۱۲ هزارتومان باشد شما به عنوان تقاضا ۱ کیلوگرم خرید میکنید. اگر پیاز کیلویی ۸ هزارتومان باشد شما ۲ کیلو و اگر ۴ هزارتومان باشد احتمالا ۵ کیلو خرید میکنید. همین مثال را به طور خلاصه که یکی قیمت و دیگری تقاضاست در مقابل هم قرار میدهیم:
اگر به رابطه بین قیمت پیاز و مقدار خرید (تقاضا) نگاه کنیم متوجه میشویم یک رابطه معکوس بین آنها وجود دارد. یعنی هر چه قیمت بالا میرود تقاضا و خرید پایین میآید و برعکس هرچه قیمت پایین بیاید، تقاضا بالا میرود.
این مثال را برای درونگرایی پیاده میکنیم.
مثال در خلقیات:
اگر درونگرایی شخصی نمرهاش ۱۲ باشد (قیمت پیاز) ارتباط این شخص در اجتماع با ۱ نفر است (خرید یا تقاضا). اگر درونگرایی شخصی نمره ۸ باشد، ارتباط او در اجتماع با ۲ نفر است. اگر نمره درونگرایی شخصی ۴ باشد، ارتباط او با ۵ نفر در اجتماع خواهد بود.
در نتیجه بین درونگرایی (شدت و ضعف آن) و ارتباط شخص با جامعه رابطه معکوس وجود دارد.
همان طور که میدانید درونگراها:
- تنهایی را ترجیح میدهند.
- در اجتماع احساس خستگی میکنند.
- شروعکننده مکالمه نیستند.
- قبل از حرف زدن فکر میکنند.
پس هرچقدر نمره درونگرایی بالا باشد، یعنی شدت درونگرایی بالا باشد، شخص درونگرا کمتر با افراد جامعه در ارتباط است. طایفه اثباتی دارای درونگرایی شدید هستند. بنابراین کمتر در اجتماع ظاهر میشوند زیرا تنهایی را بیشتر ترجیح میدهند.
اما طایفه لبافی دارای درونگرایی کمتری نسبت به طایفه اثباتی هستند. بنابراین با افراد بیشتری نسبت به طایفه اثباتی در ارتباط هستند.
پس ویژگی درونگرایی مانند مثال پیاز رابطه عکس با اجتماع دارد. هرچه درونگرایی شدید باشد ارتباط با اجتماع کمتر و هرچه درونگرایی ضعیف باشد ارتباط با اجتماع بیشتر است.
مطلب اختیاری برای مطالعه: رسم نمودار تقاضا
مثال قیمت پیاز و تقاضای خرید برای آن و مثال نمره درونگرایی و ارتباط با اجتماع را رسم میکنیم.
مثال اقتصادی(نمودار عرضه):
اگر پیاز ۱۲ هزارتومان باشد، تولیدکننده ۲۰ تن پیاز به بازار عرضه میکند. اگر پیاز ۸ هزارتومان باشد تولیدکننده ۱۶ تن و اگر ۴هزارتومان باشد ۸ تن پیاز به بازار عرضه میکند. همین مثال را به طور خلاصه که یکی قیمت و دیگری عرضه است در مقابل هم قرار میدهیم:
اگر به رابطه بین قیمت پیاز و عرضه آن توسط تولیدکننده نگاه کنیم میبینیم که یک رابطه مستقیم بین قیمت پیاز و عرضه آن توسط تولیدکننده وجود دارد.
مثال در خلقیات:
این مثال را برای برونگرایی پیاده میکنیم.
اگر برونگرایی شخصی نمرهاش ۱۲ باشد (قیمت پیاز) او با ۲۰ نفر در اجتماع ارتباط دارد. اگر نمره برونگرایی شخص ۸ باشد، او با ۱۶ نفر در اجتماع ارتباط دارد. اگر نمره برونگرایی شخص ۴ باشد، او با ۸ نفر در اجتماع ارتباط دارد. همین مثال را به طور خلاصه که یکی برونگرایی و دیگری ارتباط با جامعه است قرار میدهیم:
مشاهد میکنیم بین نمره برونگرایی و میزان ارتباط شخص با جامعه یک رابطه مستقیم برقرار است. یعنی اگر میزان برونگرایی بالا باشد میزان ارتباط با جامعه بیشتر است. اگر میزان برونگرایی کاهش یابد میزان ارتباط با جامعه نیز کاهش مییابد.
ویژگیهای برونگرایان:
- چون انرژی خود را از اجتماع میگیرند، بنابراین جمعگرا هستند.
- در تنهایی احساس خستگی میکنند.
- شروعکننده مکالمه هستند.
- قبل از حرف زدن فکر نمیکنند.
برونگرایی شدید را ما در طایفه پلویی مشاهده میکنیم. بنابراین نمودار برونگرایی با میزان ارتباط با اجتماع مانند نمودار عرضه رابطه مستقیم دارد.
مطالب آزاد برای مطالعه: رسم نمودار عرضه
خلاصه مطالب درونگرایی و برونگرایی
درونگرایی شدید = طایفه اثباتی….. ارتباط با جامعه در سطح کم
درونگرایی با خلوص کمتر= طایفه لبافی…. ارتباط با جامعه در حد نیاز
برونگرایی شدید = طایفه پلویی….. ارتباط با جامعه در سطح زیاد
حال نوبت به بررسی درونگرایی طایفه علیمردانی است.
طایفه علیمردانی دارای درون گرایی معتدل هستند. اما درونگرایی معتدل به چه مفهوم میباشد؟
درونگرایی معتدل (یا نقطه اعتدال درونگرایی و برونگرایی شدید)
به نمودار برونگرایی شدید (طایفه پلویی) توجه کنید.
وقتی از نقطه D (برونگرایی شدید) به سمت پایین شروع به حرکت میکنیم به مرور از شدت ویژگی برونگرایی شخص کاسته میشود و آن قدر این کاهش ادامه پیدا میکند تا به نقطهای به نام B میرسد. در این نقطه برونگرایی از شدتش به قدری کاسته میشود که به حالت اعتدال در میآید و نه میتوان گفت این شخص دارای ویژگی برونگرایی صرف است یا درونگرایی صرف. بلکه در یک نقطه اعتدال قرار گرفته و ترکیبی از برونگرایی و درونگرایی در حد اعتدال دارد.
نتیجه:
نمودار برونگرایی که در نقطه D دارای برونگرایی شدید بوده در نقطه B به حالت تعادل میرسد(طایفه علیمردانی)
حال به نمودار درونگرایی شدید (طایفه اثباتی) توجه کنید.
وقتی از نقطه C (درونگرایی شدید) به سمت پایین شروع به حرکت میکنیم به مرور از شدت ویژگی درونگرایی شخص کاسته میشود و آن قدر این کاهش ادامه پیدا میکند تا به نقطهای به نام A میرسد. در این نقطه درونگرایی از شدتش به قدری کاسته میشود که به حالت اعتدال در میآید و نه میتوان گفت این شخص درونگرای صرف است یا برونگرای صرف. بلکه در یک نقطه تعادل قرار گرفته و ترکیبی از درونگرایی و برونگرایی در حد اعتدال دارد.
نتیجه:
نمودار درونگرایی که در نقطه C دارای برونگرایی شدید بوده در نقطه A به حالت تعادل میرسد(طایفه علیمردانی).
حال اگر این دو نمودار (درونگرایی و برونگرایی) را یکجا و با هم روی محور مختصات قرار دهیم آن دو نمودار در نقاط A و B برهم منطبق میگردند که به آن نقطه تعادل میگوییم. در نقطه تعادل میزان درونگرایی و برونگرایی با هم برابرند.
طایفه علیمردانی در نقطه اعتدال هستند. یعنی در عین آنکه درونگرا هستند به همان میزان برونگرا هم هستند. به طور مثال اگر برونگرایی آنها ۴ واحد باشد، درونگرایی آنها نیز ۴ واحد است.
ویژگیهای برونگرایی و درونگرایی (معتدل)
- در عین جمعگرایی، فروتن هستند (اهل هیاهو نیستند)
- در اجتماع احساس شادی و در تنهایی برنامهریزی میکنند.
- شروعکننده مکالمه نیستند، بلکه شروعکننده عمل میباشند(عملگرا هستند).
- قبل از شروع هر کاری تفکر میکنند.
مثال ۱- هیات شاهانی
از ابتدای تشکیل هیات در تهران توسط برگجونیهای مقیم تهران فقط یک هیات به نام جاننثاران حسینی در سال ۱۳۳۸ تاسیس گردید که شامل ده طایفه میگردید. از جمله طایفه علیمردانی و شاهانی. اما به علت افزایش جمعیت و محدودیت مکان برای برگزاری هیات هفتگی به ناچار شاهانیها از جاننثاران حسینی جدا شدند و این جدایی به علت آن نبود که هیات چرا به نام جاننثاران حسینی است. بلکه به خاطر عدم جوابگویی منازل برای پذیرش جمعیت آن روز هیاتیها بود.
چون نام جاننثاران حسینی یک نام فراطایفهای بوده و متعلق به یک طایفه خاص نبوده است و ما روحیهی اعتدال درونگرایی و برونگرایی طایفه علیمردانی را در مشارکتهای مختلف آن دوره (۷۰ سال پیش) در مسافرات هیات به مشهد مشاهده مینماییم که بزرگان این طایفه از جمله مشهدی رحمان و مشهدی ناصر علیمردانی همراهی و همکاریهای زیادی را در تحقق این سفر انجام دادند و بدون آنکه داعیه آن را داشته باشند تا نام طایفه خود را زینتبخش هیات نمایند.
این طایفه پس از جدایی از هیات جاننثاران حسینی و تاسیس هیات شاهانی که موسسین آن مشهدی رحمان و مشهدی ناصر علیمردانی و مشهدی فیضاله کوشکستانی بودند در عین آنکه جمعیت ۶۰ تا ۷۰ درصد هیات متشکل از علیمردانیها بوده و هست. اما آنها به هیچ عنوان اعتراض مبنی براینکه نام هیات را به طایفه علیمردانی تغییر دهند و یا انشعاب بزنند (همانند طایفه پلویی که از هیات جاننثاران حسینی منشعب شد و آن هم بخاطر برونگرایی شدید خود که میخواستند عملکرد خود را در زیر نام طایفه خود ببینند) مشاهده نمیشود.
این ویژگی مربوط به اعتدال در برونگرایی و درونگرایی آنهاست چون ویژگی برونگرایی معتدل، آنها را سوق میدهد تا در کارهای اجتماعی و جمعی شرکت کنند و حتی رهبری داشته باشند.
اما درونگرایی معتدل آنها باعث میگردد تا آنها فروتن باشند. اگرچه در حداکثر بودن در جمعیت هیات و رهبری عملیات با آنهاست اما دلیلی نمیبینند و به دیگر سخن تعصبی ندارند تا تمام این عملکرد در زیر لوای طایفه علیمردانی باشد، بلکه آنها بیش از هر چیز خود را شاهانی میدانند.
مثال ۲- احداث جاده پایین
در احداث جاده پایین تامینکنندگان شاخص مالی و مدیریت آن برعهده طایفه علیمردانی بوده و مشاهده میکنیم مهر احداث جاده به نام شاهون ثبت میگردد نه به نام طایفه علیمردانی.
مثال ۳- شاهان یکپارچه
طایفه علیمردانی و شاهانی محله آن دست آب را از روبار آقانور تا بالای شاهون را به طور یکپارچه به نام شاهون میشناسند و فقط آن را به دو قسمت بالاشاهون و پایینشاهون مینامند. این یکپارچگی را میتوان ناشی از ویژگی معتدل درونگرایی و برونگرایی طایفه علیمردانی دانست که اصل را بر فرع ترجیح میدهند. شاهون یکپارچه به عنوان اصل و در مقابل طایفه خود به عنوان فرع است که نشان از ویژگی معتدل آنهاست.
مثال ۴- توصیه حاج ربیع در مورد پلگدین
در مورد درگیری اهالی برگجون با سینک در رابطه بامرتع پلگدین، حاج ربیع به کدخدای آن زمان که کلمحمد پلویی بود توصیه میکند موضوع پلگدین را مسکوت بگذارند چون مشکلات آتی برای روستا و اهالی آن به جای خواهد گذاشت. ولی این توصیه از طرف کلمحمد مورد قبول قرار نگرفت و ایشان در جواب گفتند زمین کشاورزی همچون ناموس اوست و اگر کسی به آن نظر داشته باشد نمیتوان بیتفاوت بود.
توصیه حاج ربیع در این مورد را میتوان ناشی از درونگرایی معتدل ایشان دانست زیرا درونگراهای معتدل قبل از انجام هر کاری تفکر میکنند. اما علیرغم آن که حاج ربیع میدانست در آینده مشکل به وجود خواهد آمد و در زمانی که درگیری بین برگجونیها و سینکیها حادث گردید و ۶ + ۵۵ نفر از برگجونیها دستگیر شدند یکی از آن ۶ نفر حاج اصغر پسر حاج ربیع بود. ۶ نفر به عنوان تحریک کنندهی آن درگیری معرفی و دستگیر شدند و برای آنها ۳۶ ساعت قرار بازداشت صادر شد. اگر حاج ربیع به تنهایی دارای درونگرایی صرف بود و با همان توصیه که کرده بود، دیگر نباید در این مناقشه قرار میگرفت. اما توصیه او (ناشی از درونگرایی معتدل و تفکر قبل از عمل) و شرکت فرزندش در مناقشه (ناشی از برونگرایی معتدل و عملگرایی) آنهاست.
برونگرایی معتدل حاج ربیع در اینجا به پایان نمیرسد، چرا که فرزند او حاج اصغر به عنوان نماینده طایفه علیمردانی که در آن زمان ۹۶ سر (پسر یا مرد) بودند، رهبری تامین و گردآوری هزینه درگیری از طایفه (هر نفر ۲ تومان) را تقبل مینمایند. این سرگذشت تاریخی نشانههایی از درونگرایی و برونگرایی معتدل این طایفه است.
توصیه حاج ربیع به واقعیت تبدیل و پس از مشکلات عدیده از جمله درگیری و زخمی شدن و به زندان افتادن و غیره، دولت این منطقه را جزو مراتع ملی اعلام و جنگلکاری نمود.
هشدار حاج ربیع باعث نگردید تا در این کار جمعی شرکت نکند(درونگرایی معتدل و تفکر قبل از عمل) و نه تنها شرکت کرد بلکه فرزندشان نماینده طایفه در این کار (برونگرایی معتدل و عملگرایی) شد.
با سلام و تشکر و ارادت
بسته به کندی و ضعف این سایت محترم در گذر زمان، بصورت اتفاقی مقاله را خواندم.
مشابه دیگر مقالاتی که به طوایف برگجهان میپردازید، بسیار شیرین و مفید بود.
به نظرم بحث درونگرایی و برونگرایی و اعتدال و …. مطول و بی تناسب با موضوع کلی بود و میتوانست مقاله مستقلی شود.
موفق باشید
سلام جناب آقای جان نثاری عزیز خدا بیامرزد پدر بزرگتان حاج الله داد که چه مرد نازنین و مردم داری بودند و چه خاطراتی در هیئت با ایشان داشتیم ابتدا از محبتی که ابراز فرمودید کمال تشکر را دارم و با دیده منت انتقاد شما را می پذیرم عذرخواهی میکنم ازبابت طولانی بودن توضیحات مذکور مانا باشید.
سلام علیکم
تشکر از آقای مجید جان نثاری که وقت میگذارند و برای ثبت تاریخچه برگجهان و طوایف آن تلاش میکنند امیدوارم قدر این تلاشها توسط اهالی محترم روستای برگجهان دانسته شود.
فقط به نظر رسید در مثالی که از تاسیس هیآت شاهانی ها زده شد فامیل مشهد فیض اله به اشتباه کوشکستانی ذکر شده است.
خدا قوت
با عرض سلام خدمت جناب شاهانی عزیز در واقع شما درست میگوئید که حاج فیض اله شاهانی هستند و قبل از انکه در خصوص ایشون مطلب بنویسم من هم فکر میکردم فامیلی ایشون شاهانی ست اما با پسر حاج فیض اله که صحبت کردم گفتند فامیلی ما کوشکستانی ست به علت انکه پدرم توسط دایی خود غضنفر روبار بزرگ شد بنابراین در زمان گرفتن شناسنامه دایی غضنفر همان فامیلی خود که کوشکستانی بود را انتخاب کردند و چندین بار هم در زنده بودن ایشان میخواستند تعییر فامیلی بدهند و شاهانی را انتخاب کنند.
با سپاس از این همه ذوق و حاشا به مرام و شعور آن گرانقدر که بی هیچ قصد و نیتی و حتی تبلیغ و یاج انبداری حق موضوع گذشته را بازگو می کنید. برایتان آرزوی نیکنامی سربلند را . آرزومندم
نمی دونم چنانچه اشکالی نداره و یا هرگونه مانعی به سبب رعایت حقوقی باعث عدم بازگویی یا اظهار هر عزیزی بابت سوالم وجود داشت و یا دارد تقاصا دارم بی پاسخ باشدکه شرمسار نگردم و آن اینکه بنده می خواستم بدونم آیا کدخدای ساوجبلاغ و یا مباشرین روستاهای آن نیز به انتخاب آن عزیزان بوده یا خیر و در آخر آیا از بزرگواران حسین امیراصلانی که نام همسرش مینا خانم بوده که ظاهرا مالک نیز بوده را میشناسد، باسپاس. در ضمن آدرس ایمیل زیر بنا به احتیاط و صوری است اما صحت اعمالی دارد چنانچه یاری بود که منو آگاه کنه خوشحاال میشم. جسارت و خودپسندی بنده را به بزرگی خود ببخشید