قاسم طوسی، آذر ۹۷
جاننثاریِ عزیز
تو بزرگی، نه که با هدیهی من
تو عزیزی، نه که با گریهی من
رفتن تو، به خدا پیوستن
موندن من، به عبث دل بستن
حرف من، حرفای از خود راضیست
حرف از آدمهای اسباب بازیست
تازه میرفت، دل آروم بگیره
بختک جهل و شب شوم بمیره
مصطفی، منبریِ اهل صفا
چرا رفتی که بمونم دو هوا؟
غم تو، دردای برگیجون بود
غصههات، زلزلهی پنهون بود
برگیجون، مثل تو کمتر دیده
هر که میفهمه، دلش لرزیده
برگیجون خیلی بهتو مدیونه
لواسون، قدرتو کم میدونه
لواسون، دلهای بیدرد داره
برگیجون، بی تو عقبگرد داره
جاننثاری، تو بلند پروازی
نه به آدم، بهخدا مینازی
مصطفی، هر چه بد و خوبی من
تو ببخشا بهدل چوبی من
شک ندارم همه را سوزوندی
رفتی و فاتحهی من خوندی
…………………….. با ارادتی خالصانه
قاسم طوسی
با تشکر و سپاس از آقای طوسی و توجهی که به سایت برگجون دارند و مطالبشان را برای این سایت میفرستند.
سخن گفتن درباره انسانها و تحلیل آنها اصولا کاری است سخت و سختتر از آن درباره عزیزانی است که از میان ما رفته باشند. چرا که در صورت زنده بودنشان چنانچه خطایی در تحلیل اتفاق افتد خود فرد میتواند آن را اصلاح کند. بر این وضعیت دشوار در خصوص آقای جاننثاری باید موضوع دیگری را نیز افزود و آن سابقه کاری ایشان است که اگر زمانی برای افراد پنهان یا مورد تردید بود ولی اکنون و با ردیابی پیامهای تسلیت و دیدار مقامات رفع تردید شده است.
باری همهی انسانها بر خط واحد و مستقیمی قدم نمیگذارند و جادهای که در آن طی میکنند عرضی بسیار وسیع دارد و گاهی با پیچهایی ۱۸۰ درجه روبروست. لذا تحلیل انسانها در یک مقطع زمانی و در یک موضوع خاص بازگوی همهی شخصیت وی نخواهد بود. گاهی برای تحلیل افراد لازم است به برآیند اقدامات فرد توجه کرد یا تاثیر وی را در ابعاد مختلف جداگانه تحلیل کرد. در این میان به دلایل فوق افراد اغلب به ذکر محاسن درگذشتگان اکتفا کرده و از ذکر معایب آنها پرهیز میکنند.
جناب جاننثاری نیز از این قاعده مستثنی نیستند. من به شخصه ویژگیهای مهمی را در ایشان شاهد بودم. هوش زیاد آن مرحوم در کنار حافظه قوی، وی را در صدر معدود افراد مرتبط با روستا قرار داده بود. شاید نتوان فرد دیگری را در حال حاضر یافت که نام و نسب افراد روستا را اعم از محلههای مختلف و اعم از طوایف مختلف و اعم از اینکه در روستا یا خارج از آن زندگی میکنند در حد و اندازهی ایشان بشناسد.
قدرت کلام، وضوح سخن و مستند سخن گفتن ایشان نمونهای بود که من نه تنها در هیچیک از معممان و سخنوران مجالس روستا مشابهش را ندیدم بلکه در هیچ مجلس ختم دیگری که در شهر تهران حضور یافتم نیز مشاهده نکردم.
روش جالب ایشان در اداره مجلس و فعال کردن حاضران، نام بردن افراد و حاضران و یاد کردن از فامیل او در جلسه بود که فضا را از محیط خشک خطابه به محیط اثرگذار و زنده تبدیل میکرد. در فیلم و سریال من نمونه این کار را در کارهای مخلباف و مهران مدیری مشاهده کردهام. اگرچه ممکن است مبدع این روش در فیلم و سینما این افراد نبودهاند اما در مجالس ختم – دست کم در روستای برگجهان- آقای جاننثاری مبدع این روش بودهاند.
امیدوارم فرصتی باشد که به تحلیل شخصیت آقای جاننثاری به عنوان فردی اثرگذار در ۴ دههی گذشتهی روستا، لواسان و کشور بپردازیم.