علی اکبر لبافی، خرداد ۹۷
بخش نخست تبارنامه طایفه پلویی پیش از این تقدیم خوانندگان وبگاه برگجون شده است.
در بخش نخست به تبارنامه افراد ساکن در محله درزی پرداختیم. اکنون و در ادامهی تبارنامه طایفه پلویی به افراد ساکن در بالاترین نقطه محله سرده میپردازیم. در این مجموعه مقالات ضمن شناسایی خانوادههای محترم پلویی قصد داریم فامیلهای متعددی که در این طایفه وجود دارد را نیز شناسایی و در نهایت فهرست کنیم. در بخش حاضر بجز نام فامیل پلویی به این نامها اشاره شده است:
کیانپور- درزی برگجانی – رشیدی – سعادتمهر – نصیری – خوشپور – رضوی – اثباتی.
بالاترین نقطه محلهی سرده که در گفتگوی محلی از آن به عنوان کلّهی سرده یاد میشد، اکنون و در دوران معاصر محل سکونت فرزندان خلیل (محله خلیل) و داش قربان(محله داش قربون) است. این محلهی نسبتا کوچک از شمال به باغات سراسو و از شرق به محله درزی و از جنوب به محله کل بسینعلی (لبافی) و از غرب به محل سکونت طایفه اثباتی در مسیر دربزینعلی منتهی میگردید.
نهر یا جوی معروف بیجیبر در مسیر آبرسانی خود به محلات سرده و پاده ابتدا و در نخستین ایستگاه خود به محله داش قربون و خلیل سرویس داده و پس از ان به محله درزی و پانارون میرفت.
همجواری بسیار نزدیک و بعضا مشترک دو محله یاد شده نشان از نسبت فامیلی ساکنان آن با یکدیگر دارد که متاسفانه تاکنون موفق به کشف این رابطه نسبی میان فرزندان داش قربان و خلیل نشدهایم.
باری، در ردیابی اجداد این خانوادهها از شاخه خلیل، در سطح حاج حسین متوقف شده و اطلاعی بالاتر از آنان تاکنون به دست نیاوردهام. در ردیابی اجدا خانواده داش قربان نیز تا فردی به نام علی بالا رفتهام. اینکه علی با پدر حاج ربیع و کل مصطفی چه نسبتی داشتهاند که محل سکونت آنان این چنین نزدیک و در همسایگی با یکدیگر بوده است بر من روشن نشد. به این ترتیب تبارنامه طایفه پلویی را با این دو تن ادامه میدهیم:
- خانواده حاج حسین
- خانواده علی
الف- شاخه حاج حسین
حاج حسین نیای خانوادههایی از طایفه پلویی بود. از آنجا که اغلب رسم بر این بوده است که خانوادهها نام پدر مردخانواده را بر نخستین پسر خود مینهادند میتوان احتمال داد حاج حسین پسر حاج اسحاق و نوهی مرساقلی بوده است. همسایگی و اظهار اینکه این خانوادهها با هم فامیل بودهاند میتواند این احتمال را قوی کند اما در هر حال هیچ سندی تاکنون بر اثبات این ادعا نیافتهام.
حاج حسین چه فرزند حاج اسحاق باشد و چه نباشد، میدانیم فرزندی به نام حاج اسحاق داشته است. اطلاع زیادی از زندگی حاج حسین و حاج اسحاق نداریم. اما این را میدانیم که حاج اسحاق دارای دو پسر به نامهای حاج ربیع و کل مصطفیقلی بوده است.
الف-۱ حاج ربیع
حاج ربیع ابتدا با دختر کربلایی رمضانعلی از طایفه لبافی ازدواج میکند. وی از این همسر دارای چهار فرزند به نامهای خلیل، محمد، نوشین(نوش آفرین) و شکر میشود.
همسر دوم حاج ربیع دختر غلامعلی فرزند محمدحسن از اهالی محله شاهان بود. حاج ربیع از همسر دوم صاحب پسری به نام روحاله و دو دختر به نامهای صدیقه و حلیمه شد.
نوشآفرین
وی که به نوشین معروف بود، ابتدا با زمان لبافی ازدواج میکند و پس از مرگ وی با تقی جاننثاری زندگی مشترکی تشکیل میدهند.
نوشین خانم که به خاله نوشین یا عمه نوشین مشهور بود زنی مقتدر، مورد احترام و صاحبنظر و به نام بود و از معدود زنانی بود که در جامعه مردسالار روستا نام کوچک وی در میان زنان و مردان رایج بوده و هست.
شکر
دختر دیگر حاج ربیع با مردی اهل تهران ازدواج میکند. یکی از فرزندان آنها دختری به نام منور بود. منور مادر آقای عباس ملکعباسی بود. آقای ملکعباسی زمینی در راه دربزینعلی خرید و خانهای بنا نهاد و آمدوشد زیادی نیز به برگجهان داشت. آنچه من از ایشان به یاد دارم فردی خوشپوش و متدین و مورد احترام اهالی بود. حاج جعفر پلویی نقل میکنند “یک روز که با ایشان به قله کوه توفیق رفتیم از من خواست برایش آب ببرم. او وضو گرفت و روی قله نماز خواند و گفت من باید اینجا نماز میخواندم.”
گفتنی است برای فرد ناظر روی قله کوه توفیق، به طرز غیرقابل باوری کعبه دقیقا در امتداد رودخانه قابل رویت از روی قله و یا در امتداد بافت روستا و یا خط واصل فرد ناظر از روی قله و گنبد امامزاده اسماعیل قرار میگیرد.
صدیقه
وی همسر فیضاله پلویی فرزند ابوالقاسم شد. نام فرزندان ایشان در طایفه پلویی ارایه شده است. صدیقه عمر زیادی نداشت و درحالی که فرزندان وی کوچک بودند از دنیا رفت. اطلاع بیشتری از این بانو ندارم.
حلیمه
وی همسر ناصر طوسی فرزند نقی شد. نام فرزندان ایشان در طایفه طوسی ارایه شده است. حلیمه نیز همچون صدیقه عمر زیادی نداشت و در دوران کودکی برخی از فرزندان از دنیا رفت. اطلاع بیشتری از این بانو ندارم.
الف-۱-۱ فرزندان خلیل
خلیل با دختر عموی خود زینب (دختر کل مصطفیقلی) ازدواج میکند. حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای محمد، طهماسبقلی، جعفر و سه دختر به نامهای سلطان، مولود و قمر بوده است.
سلطان
وی با حبیباله لبافی ازدواج کرد. شهربانو، صفوتاله، مریمبانو و مرضیه فرزندان او هستند. پس از مرگ زودهنگام او حبیباله دوباره ازدواج کرد.
مولود
وی با حسین اثباتی ازدواج میکند. فرزندانشان غلامحسن، غلامعلی(حاجی)، صغرا، کبرا (بیبی)، و خانمبیبی(کبرا) است. پس از مرگ زودهنگام او، مشهدی حسین دوباره ازدواج کرد.
قمر
وی با اباصلت پلویی ازدواج کرد. پس از مرگ زودهنگام او، اباصلت دوباره ازدواج کرد.
محمد
پسر ارشد خلیل با بیگمجان کوشکستانی فرزند اصغر ازدواج میکند. شادروان محمد پلویی فرزند خلیل و معروف به محمدخلیل آخرین بافندهی گووال و شالکی در برگجون بود. برای اطلاع از جزییات بیشتر به مقاله کاربافی ۲ در بخش کاروپیشه مراجعه فرمایید.
محمد دارای چهار پسر به نامهای ذبیح اله، اسداله، نصراله، و سیفاله و یک دختر به نام معصومه شد.
معصومه با حسینقلی پلویی ازدواج کرد که در بخش نخست شرح داده شد.
ذبیح اله با اقدس کوشکستانی فرزند علیاکبر(حاج جده) ازدواج کرد و خلیل، طاهره و امیر فرزندان آنها هستند. امیر در جوانی و در سفر خارج از کشور به طرز نامشخصی کشته شد.
اسداله با زبیده پلویی فرزند فرجاله ازدواج کرد و سه دختر به نامهای طیبه، طاهره، و صدیقه و یک پسر به نام محمد فرزندان آنها هستند.
نصراله با خانم کوثری فرزند باقر ازدواج کرد و مسعود و زهرا فرزندان آنان هستند.
سیفاله با عفت سیفمحمدی فرزند باقر ازدواج کرد و الهه، مجید، مینا فرزندان آنان هستند.
طهماسبقلی
وی فردی متدین بود و به انجام فرایض دینی و به ویژه خواندن نماز توجه ویژه داشت تا جایی که مردم به وی لقب آشیخ یا شیخ دادند. او همچنین بسیار منظم بود و در کار کشاورزی این انصباط به خوبی دیده میشد. از دستههای ردیف علف چیده شده تا نحوه انبار کردن هیزم روی هم توسط ایشان نشان از نظم ذاتی در رفتار او بود. آشخ طهماس فردی خوشرو بود و اغلب قبل از رسیدن به فرد مقابل در راهها شروع به سخن کردن با او از دور می کرد. او گردوزنی ماهر بود و درختانی که افراد معمولی از تکاندن گردوهای آن ناتوان بودند برای او کار سادهای بود.
او تقریبا تا آخر عمر در روستا اقامت داشت. شهادت فرزند او و سکونتش در روستا و توجه او به شعایر دینی و حضور داوطلبانه اش در سن زیاد در جبهه سبب شهرت او در روستاهای منطقه شد.
طهماسب پلویی با املیلا کوشکستانی فرزند جعفر ازدواج کرد و صاحب ۷ فرزند به نامهای بتول، مریم(موچول)، غلامرضا، عباس، خدیجه، مرتضی، و مصطفی شد.
بتول با غلامحسین هزاردستان ازدواج کرد و صاحب فرزندانی به نامهای محمد، احمد، محمود و طاهره شد.
مریم با قربانعلی پلویی ازدواج کرد که در بخش نخست شرح داده شد.
غلامرضا با فاطمه لبافی فرزند مسیب ازدواج کرد. فرهاد، محبوبه، مهرداد فرزندان آنان هستند. نام فامیل این خانواده کیانپور است.
عباس ابتدا با ناهید کوشکستانی ازدواج کرد و ندا و نادر حاصل این ازدواج هستند. علیرضا نام فرزند او از همسر دوم است. عباس فردی بود که برای نخستین بار خط مینیبوس بین تهران(سرآسیاب) و برگجهان (سرده) را راهاندازی کرد. پس از برچیده شدن اتوبوس عزت لاری، سالها بود که برگجهان فاقد سرویس آمد و رفت عمومی بود.
خدیجه با محمود کوشکستانی فرزند عابدین ازدواج کرد و مسعود، مهدی، مونا و مرجان فرزندان انان هستند.
مرتضی با مهناز رفیعی ازدواج کرد و محسن و میلاد فرزندان آنان است.
مصطفی با مریم لاری فرزند حسین ازدواج کرد و آرمان و امیر حاصل این ازدواج هستند.
جعفر
وی فردی آرام، بیحاشیه و اهل کار و تلاش است. او هرگز به تهران مهاجرت نکرد و اکنون یکی از معدود سالمندان بومی و یادگار از برگجهان اصیل است. دیدار او ما را یاد نسلی از مردان و زنانی میاندازد که با رفتنشان گویش برگجونی و باغبانی و کشاورزی و دامداری از روستا رخت بست و ویلا و ماشین و کارگران افغان و لهجه شهری و شلوغی و غریبگی را در کوچههای روستا شاهد شدیم.
او در کودکی و جوانی اغلب قاصد اخبار فوری به شهر بود. در باغبانی، آشپزی مراسم روستا، حفر قبر برای دفن مردگان مهارت دارد.
جعفر با سکینهخاتون علیمردانی ازدواج کرد و دارای شش فرزند شد. داود، محمود، احمد، و محسن پسران و محبوبه و پروانه دختران او هستند.
داود با خانم کوثری فرزند باقر ازدواج میکند و حسین، علی، و محمد فرزندان آنان هستند.
محمود با خانم زینب سادات تقوی اهل جورد (از مادر برگجونی) ازدواج میکند و فاطمه و علیرضا حاصل این ازدواج بود. محمود در جوانی در سانحه تصادف از دنیا رفت.
احمد با مریم جاننثاری فرزند ابراهیم ازدواج میکند. مهدی فرزند آنان است. احمد در سنگچینی با سنگ و سیمان در روستا مشهور است. احمد از جمله معدود جوانان روستاست که به شهر مهاجرت نکرد و در برگجهان مقیم شد.
محسن با زن برادر مرحومش ازدواج کرد. حمیدرضا و امیرحسین فرزندان آنان هستند. محسن به شغل معلمی در برگجهان و نیکنامده مشغول شد و در عین حال در کارهای بنایی نیز مهارت دارد.
محبوبه با حسین کوشکستانی فرزند حاجی ازدواج کرد و عباس و رضا فرزندان آنان هستند.
پروانه با رضا پلویی فرزند قنبر ازدواج کرد و چهار دختر حاصل این ازدواج است.




الف-۱-۲ فرزندان محمد
از سرگذشت محمد اطلاع زیادی در دست نیست. به نظر میرسد وی در جوانی از دنیا میرود و تنها پسرش مسلم از وی به یادگار میماند. احتمالا مسلم نزد خلیل پدربزرگ خود بزرگ میشود. مسلم با خانم حاجیه درزی برگجانی فرزند غلامحسین ازدواج میکند و دارای سه دختر به نامهای زهرا، بیگم، خانمجان و یک پسر به نام حسین میشود. زهرا در ۱۸ سالگی، بیگم در ۱۴ سالگی و حسین در ۹ سالگی از دنیا میروند و خانمجان تنها فرزند آنان بزرگ شده تشکیل خانواده میدهند.
خانمجان درزی با محمدحسین اثباتی (معروف به داش حسین) از دواج میکند. او جزو معدود زنان روستا بود که قصههای زیادی به خاطر داشت و آنها را برای کودکان خود و بستگان قبل از خوابشان تعریف میکرد. تعدادی از این قصهها را که او برای فرزندش آقا مهدی تعریف کرده بود در سایت منتشر شده است. مادر قصهگوی برگجهانی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ درگذشت و در گورستان امامزاده اسماعیل برگجهان و در چند قدمی شمال قبر همسر خویش به خاک سپرده شد.
به نظر میرسد به دلیل مرگ زودهنگام مسلم و محمد، فرزندان مسلم نزد پدربزرگ مادری خود سرپرستی و رشد یافته به همین دلیل نام فامیل آنها درزی است.
الف-۱-۳ فرزندان روحاله
روحاله سومین پسر ربیع و تنها پسر او از همسر دومش با سکینهخاتون لبافی فرزند کربلایی اسماعیل ازدواج میکند. وی با توجه به اینکه قرهنی مینواخت در گروه تعزیهخوانی برگجونیها از ارکان گروه بود. وی از جمله کسانی بود که به تهران مهاجرت کرد و به کار باغبانی منازل و فروش درخت و گل و گیاه در محدوده آب موتور و سرآسیاب دولاب مشغول شد و نسبتا ارتباط و آمد و رفت به برگ جهان را قطع کرد.
حسین رشیدی، طاهره، زهرا، فاطمه و حسن سعادتمهر فرزندان روحاله و سکینهخاتون هستند.
آتنا و آیدا فرزندان حسین؛ فرهاد و مهرداد فرزندان طاهره؛ علیرضا، ناهید و مرجان فرزندان زهرا؛ حسین، رضا، حوری، منیره و شکوه فرزندان فاطمه؛ و آرش و انوش فرزندان حسن هستند.
الف-۲ کربلایی مصطفیقلی
کل مصطقیقلی از طایفه پلویی مرد ثروتمندی بود که فرزند پسر نداشت (مقاله طایفه پلویی- حلقههای گمشده را ملاحظه فرمایید). او صاحب دو دختر بود به نامهای زینب و ربابه. نوزادان پسرش میمردند. یکی از پسرهای او که نوزاد بود وقتی مریض میشود، کل مصطفی از یک ورزو (گاو نر) داشت، ورزو را دور بچه گرداندند و سربریدند و خیرات کردند. بلکه پسربچه زنده بماند. پسربچه همان شب مرد. این بود که پس از مرگ کل مصطفی همهی ثروتش رسید به دو تا دختر. این واقعه درست مصادف بود با قحطی فراگیر. خانم کوشکستانی دختر مش میرزا برایم نقل کرد که: وقتی مادرم با پسربچههایش به خانه نَنجُن بالا (زینب خانم) میرفت، وقت برگشت ننجن بالا نان و توتگ در جیب برادرهایم میگذاشت تا بخورند و گرسنه نمانند.
زینب
زینب دختر کل مصطفی زن پسر عمویش- خلیل پلویی- میشود. با فرزندان خلیل در بالا آشنا شدیم.
ربابه
ربابه دختر دیگر کل مصطفی زن کربلایی اماناله پلویی میشود. با خانواده اماناله در بخش سوم تبارنامه طایفه پلویی آشنا خواهیم شد.
ب- شاخه علی
علی نیای خانوادههای متعددی از طایفه پلویی است. از زندگی وی اطلاع زیادی در دست نیست. تنها میدانیم او دارای چهار پسر به نامهای رمضان، حسین، هاشم و شعبان بوده است. شعبان در جوانی به شمیران تهران مهاجرت کرد و اطلاعی از وی به دست نیامد.
به روایت تاریخ مکتوب ایران و تهران و تاریخ شفاهی سالمندان روستای برگجهان قحطی و بیکاری دوران جنگجهانی توام با شیوع بیماریهای واگیردار بسیاری از روستاییان را از پای درآورد یا آنان را روانهی کار به نقاط مختلف کشور نمود. در این میان بسی افرادی که در روستا از دنیا رفتند و خانوادههایی که متفرق و متلاشی شدند.
به نظر میرسد خانواده علی نیز دستخوش چنین حوادثی سخت بودهاست اما با سختکوشی فرزندان این خانواده پا برجا ماند، هر چند کوران سخت این حوادث آنان را از هم متفرق کرده است.
ب-۱ رمضان
رمضان از طایفه پلویی به دلیل فقدان کار مناسب در محلهی سرده متصدی حمام محلهی شاهان میشود. بنابراین به محله شاهان نقل مکان میکند. وی با ماهبیبی علیمردانی دختر فرجاله اهل محله شاهان ازدواج میکند و صاحب چهار فرزند پسر میشود. تنها پسر وی که از بیماری آبله که در آن زمان شایع شده بود جان به در برده، بزرگ شده و ازدواج میکند علی نام داشت.
ب-۱-۱-علی
علی پلویی خیلی زود پدرش را از دست داد و با مادرش تنها زندگی میکرد. هنوز بچه بود که با مادرش سر موضوعی قهر میکند و به چال وهرُن میرود. او با گروهی از عربهای میش مست که از مسیر چال وهرن به پاکوی لار میرفتند به لار رفت. مادر علی که فکر میکرد او رفته بوته بکند هرچه صبر کرد، بیفایده بود و برنگشت. این بود که در نهایت تصور کرد فرزندش علی مرده و حتی برای او مراسم ختم هم گرفتند. علی پلویی به روایتی ۵ سال و به روایتی ۲۰ سال در لار با عربهای میشمست زندگی کرد. میگویند او به قدری پرتلاش و پرکار بود که عربها به او لقب بَشمی دادند. البته این لقب به اشتباه بین برگجونیها پشمی گفته میشود. در نهایت یکبار که دو برادر شاهانی به نامهای رجب و حسین به لار میروند علی را میبینند و او را تشویق میکنند به برگجون برگردد. عربهای میشمست علی را که در این مدت مزدی نگرفته بود با ۴۰۰ راس گوسفند راهی برگجون میکنند.
علی پلویی ابتدا با دختری از طایفه مقدسی ازدواج میکند. این زن از دنیا میرود. علی با دخترداییاش خانم مارجان علیمردانی ازدواج میکند. حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است.
پس از مرگ همسر دوم، علی پلویی با خیرالنسا علیمردانی دختر صادق علیمردانی ازدواج میکند. حاصل این ازدواج پسری به نام شعبان است.
پس از مرگ همسر سوم، علی پلویی با دختر خالهی خود خانم قمر مقدس ازدواج میکند. حاصل این ازدواج ۹ فرزند بود که دو نفر در کودکی از دنیا رفتند. شامحمد، محمود (برگمحمد)، سارا، احمد، ابوالقاسم، ماهبیبی و ناصر ۷ فرزند علی هستند که بزرگ شدند و تشکیل خانواده دادهاند.
علی پلویی پیر شده بود ولی همچنان دنبال گوسفند میرفت و سوار الاغ میشد. یکبار الاغ از کوه پرت شد و لگن علی شکست. این بود که ۹ ماه زمینگیر شد و سپس از دنیا رفت. چیزی در حدود سال ۱۳۴۵.
زهرا دختر بزرگ علی پلویی به همسری علینقی شاهانی در آمد. علینقی اصالتا اهل روستای سینک بود ولی به دلیل سکونت در شاهان نام فامیل شاهانی داشت.
سارا دومین دختر علی با رحمت شاهانی فرزند غلامحسن ازدواج میکند. مرتضی شاهانی جانباز جنگ تحمیلی فرزند آنان است.
ماهبیبی سومین دختر علی پلویی با فرامرز جاننثاری فرزند مشهدی رجب ازدواج میکند.
شعبان
شعبان پلویی پسر ارشد علی پلویی همراه برادر و پدرش به گلهداری مشغول بود. او نقل میکند که بین پارچین و برگجهان و لار ییلاق و قشلاق میکردند. در لار به چهل بره، دهنهسر، مرغَسر، خرسنگ، ملکچشمه و … میرفتند. او به یاد داشت وقتی به میانرود میرفتند خیراله لبافی به او که کودکی صغیر بود سیب قندک میداد. سالها بعد که شعبان به سن جوانی رسیده بود، به تهران آمد و نزد شوهر خواهرش نقاشی ساختمان را فراگرفت و به این کار مشغول شد.
شعبان پلویی با خانم عذرا علیمردانی دختر صفر ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای سعید و مجید و سه دختر بود. سعید که همگام با دوران سربازی ۵ سال در جبهه ها بود، اکنون در دوبی شاغل است. مجید اما راه پدر را پیگرفت و به نقاشی ساختمان اشتغال دارد.
سه دختر شعبان به ترتیب با آقایان قربان علیمردانی- جانباز جنگی- محمد مقدسی فرزند ابوالقاسم، و محمدرضا کوشکستانی فرزند عزیز میرزا ازدواج کردهاند.
شامحمد
مرحوم شامحمد که نام فامیل خود را به نصیری تغییر داد، پس از مرگ همسر اول با خانم سادات نقیبزاده ازدواج کرد. وی شرکت پیمانکاری داشت و به کار ایزوگام و آسفالت مشغول بود. حمید و علی فرزندان پسر او هستند و دو دختر هم از او به یادگار مانده که هر دو دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.
محمود
محمود پس از شامحمد و برگمحمد به دنیا آمد. برگمحمد در کودکی از دنیا رفت و لذا شناسنامه وی را برای محمود نگه داشتند. بنابراین نام محمود در شناسنامه برگمحمد است. برای آشنایی با وی به مقاله محمود پلویی در بخش چهرههای سایت مراجعه کنید.
محمود پلویی درباره شغلش در کودکی و نوجوانی چنین نقل کرده است:
“من هم از همان بچگی چوپان بودم. پدرم تنها فردی از اهالی برگجون بود که ییلاق و قشلاق میکرد. او زمستان گوسفندها را به پارچین میبرد و تابستانها به برگجون. پدرم با ۴۰۰ گوسفندی که عربهای میش مست داده بودند، کارش را شروع کرده بود. تعدادی گوسفند هم از سرهنگ پُرتیمور که فامیل ما بود، گرفته بود. در پارچین هم گفته بود گوسفندها مال سرهنگ است تا کسی مانع چرای آنها نشود. در سالهایی ما حدود ۱۰۰۰ گوسفند داشتیم که من و برادرها و پدرم کارشان را برعهده داشتیم. وقتی پدرم از دنیا رفت، این کار را من گردن گرفتم و ۱۳ سال چوپانی کردم. بعد از انقلاب در حدود سال ۵۷ و ۵۸ بود که در تهران ساکن شدم.”
محمود پلویی اکنون سلاخ است و در برپایی مراسم روستا نیز ید طولایی دارد. وی با دختر تقی علیمردانی فرزند مسیب ازدواج کرده است و دارای سه دختر است.
احمد
احمد چهارمین پسر علی پلویی است. وی بازنشسته مخابرات است. همسر او فرزند محمدشاهانی است و سه پسر به نامهای امیر، احسان، و ایمان و یک دختر دارد.
ابوالقاسم
وی در چاپخانه بانک کار میکند. با دختر علیجان علیمردانی فرزند غلامعلی ازدواج میکند و دارای چهار فرزند است. مهدی، بهزاد، مهرداد و ؟ نام فرزندان آنهاست.
ناصر
او نیز مانند برادر بزرگش نام فامیل خود را به نصیری تغییر داد. کابینتساز است و دارای سه پسر است.
ب-۲ حسین
حسین با رقیه لبافی دختر گلمحمد ازدواج میکند و صاحب ۵ پسر به نامهای قربانعلی، حیدرقلی، میرزاعلی، شعبان و رجب میشود. بجز رجب که در جوانی درگذشت بقیه برادران ازدواج کرده و صاحب فرزند میشوند.
ب-۲-۱ قربانعلی
وی با نرگسخاتون اثباتی دختر قنبرعلی ازدواج کرد. چهار دختر به نامهای افسر(خدیجهخاتون)، زهرا، رقیه و فاطمه و سه پسر به نامهای علی، محمود و اصغر حاصل این ازدواج بود.
افسر با عبدالمجید لواسانی اهل لواسان و پسرعمه مادرش ازدواج کرد.
زهرا با علیاصغر لبافی ازدواج کرد.
رقیه با علیاکبر جاننثاری ازدواج کرد.
فاطمه با محمودرضا زندی ازدواج کرد.

علی
وی با زهرا اثباتی دختر داش حسین ازدواج کرد. قاسم، احمد، مجتبی، محسن، اعظم، مریم، اکرم و نرگس فرزندان آنان است.
محمود
وی با طاهره رضاییپور فرزند حاج محمود ازدواج کرد و فرزانه، منصوره، مسعود، زهره، فاطمه(مهدیه) و بهاره فرزندان آنان هستند. نام فامیل این خانواده خوشپور است.
اصغر
وی با خانم فاطمه کرمیان ازدواج کرد و حسن، حسین، عباس،علیرضا و مریم فرزندان آنان هستند. نام فامیل این خانواده نیز خوشپور است.
ب-۲-۲ حیدرقلی
حیدرقلی از همسر نخست خود که از طایفه مجاوری بود صاحب سه پسر به نامهای محمداسماعیل، محمد و عباس میشود. نام فامیل این افراد رضوی است.
حیدرقلی از همسر دوم به نام رقیهخاتون مجدآبادی دارای سه پسر به نامهای رضا، مهدی و حسن شد. نام فامیل این فرزندان پلویی است.
محمداسماعیل
محمداسماعیل رضوی دارای شش پسر به نامهای ابراهیم، امیر، مجید، سعید، مسعود و حمیدرضاست.
محمد
محمد رضوی دارای هفت فرزند است. سرهنگ خلبان رضوی، علیرضا، امیر، مجید، محمدمهدی، اشرف، و فهیمه نام آنهاست.
عباس
عباس رضوی چهار فرزند به نامهای نیره، حوریه، نوشین، و رضاست.
رضا
رضا پلویی دارای دو فرزند به نام محمد و پریساست.
مهدی
عرفان و طاها فرزندان مهدی پلویی هستند.
حسن
حسن(محمدحسن) پلویی تنها دارای یک دختر به نام زهراست.
ب-۲-۳ میرزاعلی
همسر میزراعلی اهل برگجهان نبود. سرهنگ محمد، تنها پسر و بانو، شکوه، و مریم دختران وی هستند.
ب-۲-۴ شعبان
شعبان با فرخسلطان سرتاقی اهل طالقان ازدواج میکند. محسن، حسین، حسن، علی، حمیدرضا، زری و پری فرزندان آنان هستند.
ب-۳ هاشم
هاشم با بلقیس اثباتی فرزند استادغفور ازدواج میکند و صاحب فرزندی به نام حسن میشود.
ب-۳-۱ حسن
هاشم در جوانی درگذشت و فرزند وی حسن توسط پدربزرگش استادغفور نگهداری شد. لذا در هنگام صدور شناسنامه نام فامیل حسن بجای پلویی، اثباتی ثبت شد. حسن جثهای نسبتا ریز و قدی کوتاه داشت و به حسن مفتولی مشهور بود. وی به دلیل آنکه نام فامیل اثباتی داشته و در محله اثباتیها (احتمالا سهم الارث از پدر بزرگ) سکونت داشت به عنوان فردی از طایفه اثباتیها محسوب شده و کمتر کسی از اصالت پلویی او و قرزندانش با خبر است.
حسن با مریم پلویی فرزند فیضاله ازدواج میکند و عباس، حسین، هاشم، جواد و شهین فرزندان آنان هستند. وی پس از درگذشت مریم پلویی همسر نخستش، با فرد دیگری ازدواج میکند. عباس فرزند ارشد او به واسطه شغل نجاری در روستا چهرهای شناخته شده است.
ب-۴ شعبان
وی در جوانی از برگجهان به شمیران مهاجرت کرد و اطلاعی از سرگذشت و فرزندان وی نداریم.
با سلام خدمت مدیر محترم سایت
فرزندان حسن ، هاشم و جواد هم هستند که در شاخه کشیده شده فراموش شده است .با تشکر
ممنون خانم پلویی
نکاتی که فرمودید اصلاح شد
سلام و خسته نباشید. در بخش آخر مطلب در مورد مرحوم حسن اثباتی معروف به حسن مفتولی لازم به ذکر است که بعد از فوت هاشم، پدرش، مادرش بلقیس اثباتی با فردی از خانواده جان نثاری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج تا آنجا که من مطلع هستم پسری بود بنام محمد که از قضا ایشان هم نجار بودند و همچنان در قید حیات هستند. من هم نمیدانم با وجود بودن بلقیس اثباتی چرا فرزندش حسن در نزد پدربزرگش استاد غفور بزرگ شد. محمد جان نثاری خانه ای در میدان سرپاره داشتند. یادم هست شاید بیش از پنجاه سال پیش ایشان روزهای جمعه عصر در میدان سرپاره با آوردن یخ و برف از بهمن های بجا مانده در اندازه و میون رود، بساط بستنی فروشی برپا میکرد.
سلام من پرهام پلویی نوه ی علی اصغر پلویی هستم پسر علیرضا چرا نامی از اینها نبرده ایند
طایفه پلویی خانواده ای بسیار پرجمعیت است. تنها دو بخش از تبارنامه این طایفه تهیه شده و دست کم سه بخش دیگر برای تکمیل این تبارنامه لازم هست. لذا هنوز تبارنامه کامل نشده است. در بخشهای بعدی به خانواده هایی که هنوز نامی از آنها برده نشده اشاره خواهد شد.
با سلام خدمت مدیران و با تشکر میخواستم بدونم توی نام خانوادگی های جدید مقدم عابدین یا (عابدینی)
داریم و از چه طایفه ایی هستند ممنون.
در میان افراد پلویی اهل روستای برگجهان چنین نام فامیلی وجود ندارد. این که در طایفه های دیگر هست یا نه اطلاعی ندارم
سلام عابدینی داریم ولی ایشون اهل دامغان هستن و داماد یکی از خانواده برگجون می باشند
ممنونم عزیز دل لطف کردی از پاسخ